سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مقاومت الاحرار

 اما از آن‌جا که این شعار حاشیه‌ای بعدها در واداشتن رهبری انقلاب به پذیرش قطعنامه 598 سازمان ملل نقش اساسی داشت در این مختصر لاجرم به زوایایی از آن می‌پردازیم. همان‌گونه که می‌دانیم جناب آقای هاشمی در 30 اسفند 1362 مسئولیت فرماندهی عملیات جنگ را به عهده می‌گیرد: «به دفتر رئیس‌جمهور رفتم. مشورت کردیم و صلاح دیدیم که من شخصاً به قرارگاه در جبهه بروم و مشکل را رفع کنم. قبلاً من و آقای خامنه‌ای هر دو مایل بودیم، برویم. قرار شد از امام بپرسیم؛ امام از رفتن آقای خامنه‌ای منع کردند. به این دلیل که ایشان از لحاظ جسمی، قدرت کمی دارند... حکم فرماندهی عملیات را به نام من صادر کردند و احمدآقا به منزل آورد. در حکم امام از این به بعد فرماندهی عملیات در جبهه به من محول شده است. با توجه به مسئولیت مجلس و سایر امور، کار سنگینی است ولی وضع جبهه‌ها و اختلاف فرماندهان ارتش و سپاه، گویا راه‌حل را منحصر به این کار کرده است. اگر آقای خامنه‌ای مشکل جسمی و مسئولیت ریاست‌جمهوری را نداشتند، ایشان انتخاب می‌شدند. استدلال دیگر امام این است که من [در مجلس] دو نائب رئیس دارم و در غیاب من کسانی هستند که مجلس را رو به راه کنند اما رئیس‌جمهور، معاون ندارد...» (آرامش و چالش، کارنامه و خاطرات سال 62 هاشمی‌رفسنجانی، به اهتمام مهدی هاشمی، نشر معارف انقلاب، سال 1381، ص496)آقای هاشمی‌رفسنجانی در اولین دیدار از جبهه با سمت جدید، مباحثی را در جمع فرماندهان ارشد جنگ مطرح می‌کند که از آن تلاش در پشت جبهه‌ برای آتش‌بس و پی‌گیری حقوق ملت ایران از طریق مذاکرات سیاسی استشمام می‌شود. این‌که چرا فرمانده عملیات جنگ در جمع نیروهای تعیین کننده سرنوشت‌ نظامی جنگ بحث تعیین سرنوشت جنگ در پشت جبهه از طریق سیاسیون را مطرح می‌سازد بحث قابل تأملی است که در ادامه بیشتر به آن خواهیم پرداخت: «برای اولین بار، بحث مهمی را با آنها در میان گذاشتم که عکس‌العملهای متفاوتی داشت؛ بعضی پسندیدند و بعضی نپسندیدند. گفتم، نظر من و بعضی از مسئولان رده بالای نظام این است که اگر یک عملیات موفق در داخل خاک عراق انجام دهیم و منطقه‌ای از دشمن را تصرف نماییم که با آن بشود بعد از [پذیرش] آتش‌بس، بر عراق فشار آوریم و حق‌مان را بگیریم، باید با آتش‌بس موافقت شود... آنها که مخالف بودند، گفتند شعار «جنگ جنگ تا پیروزی» یا «جنگ جنگ تا دفع فتنه از جهان» تبدیل به «جنگ جنگ تا یک پیروزی» شده و گفتند اظهار این نظر، ممکن است باعث دلسردی رزمندگان شود...» (همان، صص 2-501)روز بعد، یعنی دوم اسفند 1362 مجدداً آقای هاشمی همین بحث را در جمع دیگری از مسئولان بلندپایه عملیاتی مطرح می‌سازد و هرچند از نتیجه طرح موضوع چندان رضایتی ندارد، اما طرح شعاری جدید در برابر شعار محوری جنگ، باب سیاسی را پیش‌روی برخی فرماندهان جبهه‌ها‌ می‌گشاید. گشوده شدن چنین بابی هرچند نظر اندکی از نیروهای عملیاتی را به خود جلب می‌نماید، اما تأثیرات بلندمدت آن غیرقابل اغماض است: «بعد از مغرب به قرارگاه کربلا رسیدیم. نماز جماعت خوانده شد. برای حضار- فرماندهان- صحبت کردم و باز مسئله عملیات سرنوشت‌سازی که می‌تواند جنگ را تمام کند، مطرح کردم. آن‌گونه که انتظار داشتم، عنوان ختم جنگ مقبول نیفتاد. معلوم می‌شود، مسئله مهم برای بسیاری از رزمندگان، ادامه جنگ است و همه چیز هم همین را نشان می‌دهد و شاید به همین جهت، امام موافق طرح ختم جنگ نیستند و اگر در قلبشان هم قبول داشته باشند، برزبان نمی‌آورند». (همان، ص504) ما در این بحث متعرض چرایی طرح موضوعی کلیدی از جانب آقای هاشمی در جمع فرماندهان نظامی که امام مخالف آنند نمی‌شویم و صرفاً‌ بر این نکته تأکید داریم که در پیروزی‌های چشمگیر و اعجاب‌انگیز نیروهای مردمی متجمع شده در سپاه بعد از عزل آقای بنی‌صدر اعتقاد راسخ آنان به استراتژی دفاعی ترسیم شده از سوی امام بود و لاغیر. به طور قطع در سال 60 و 61، سپاه از نظر توان لجستیک بسیار فقیر بود، اما در برابر پیشرفته‌ترین ارتش زرهی منطقه ایستاد و حتی برآن فائق آمد. باید دید چه عواملی موجب ‌شد که ناکامی‌های جدی در سال 65 رقم بخورد: «دیروز در جبهه شرهانی هم عقب‌نشینی کرده‌اند. عراق فهمیده که خطوط دفاع ما آسیب پذیر است.» (ص52)، «اطلاعات رسیده از منطقه قادر می‌گوید دشمن در قسمتی از میدان، پیروزی به دست آورده و این مایه شکست مدیریت جدید نیروی زمینی و آقای رضایی است که مدعی بودند خطوط را محکم کرده‌اند.» (ص76)، «آقای [علی] شمخانی [فرمانده نیروی زمینی سپاه] و آقایان [محمدباقر] قالیباف و [قاسم] سلیمانی و... فرماندهان لشکرهای سپاه آمدند... گزارش تلخی از عقب‌نشینیها دادند.» (ص107) «آقای شمخانی اطلاعات لازم را در خصوص نتایج عملیات شکست خورده کربلای چهار دارد.» (ص404)، «تلفنی به آقای خامنه‌ای، وضع نامطلوب جبهه را گفتم و تاکید کردم عقب‌نشینی از غرب کانال ماهی، بیانگر وضع نامطلوب نیروهای ماست.» (ص449) و... آیا طرح بحث‌هایی در جمع فرماندهان در مورد تعیین سرنوشت جنگ در پای میز مذاکرات سیاسیون در این زمینه تأثیرگذار نبوده است؟ آیا نمی‌توان تصور کرد توجه فرماندهان نظامی به این مسئله که سیاسیون با حاصل تلاش آن‌ها چه خواهند کرد، آن‌ها را به وادی معادلات پشت جبهه سوق داده باشد؟ اصولاً طرح موضوع صلح و مذاکره میان نیروهای خط مقدم جنگ جز مردد ساختن آن‌ها نسبت به وظیفه‌شان حاصلی به بار نمی‌آورد. این بدان معنی نیست که همواره دفع تهاجم صرفاً از طریق نظامی ممکن خواهد بود، اما از آن‌جا که حتی مذاکرات سیاسی باید از پشتوانه قوی دفاعی برخوردار باشد، از طرح بحث‌هایی که نیروهای رزمنده را دچار تردید می‌سازد می‌بایست به طور جدی اجتناب کرد. به طور قطع فرماندهی کل جنگ این قدرت مانور را برای خود حفظ می‌کند که متکی بر توان رزمی کشور هر زمان ضروری دانست از توان دیپلماسی صرف بهره گیرد، اما بدون تردید اعلام پیش از موعد این موضوع به فرماندهان نظامی که بنا داریم در آینده جنگ را از طریق سیاسی و مذاکره خاتمه دهیم یک نتیجه بیشتر نخواهد داشت و آن تضعیف روحیه دفاعی خواهد بود.


نوشته شده در سه شنبه 90/12/9ساعت 7:37 صبح توسط محمدی نظرات ( ) |

زندگی‌نامه اکبر هاشمی‌رفسنجانی در سال 1313خ. در روستای بهرمان از توابع رفسنجان متولد شد. در پنج سالگی به دلیل نبود مدرسه در روستا به مکتب رفت. وی تا چهارده سالگی علاوه بر آموزش تحصیلات ابتدایی در کارهای کشاورزی به پدرش یاری می‌داد، سپس برای آموختن دروس حوزوی راهی قم شد و تحت نظر حضرات اخوان مرعشی که از خویشاوندان به حساب می‌آمدند تحصیل را آغاز کرد. بعد از چند سال به اتفاق محمدجواد باهنر که او نیز در زمره شاگردان امام به حساب می‌آمد مکتب تشییع را راه‌اندازی ‌کرد. وی پس از رحلت آیت‌الله بروجردی و فراهم شدن زمینه مرجعیت آیت‌الله خمینی در کنار ایشان به فعالیتهای سیاسی ادامه داد. در فروردین سال 1342 در پی یورش نیروهای امنیتی به فیضیه، از جمله طلبه‌هایی بود که به سربازخانه اعزام شد. بعد از حوادث 15 خرداد از سربازخانه گریخت و به جمع علمای مهاجری که به منظور دفاع از امام در تهران گرد آمده بودند پیوست. در پی شکست برنامه رژیم پهلوی برای اعدام امام در مقام مرجعی مقتدر، محبوب و بهره‌مند از پشتیبانی بی‌دریغ اقشار میلیونی مردم، زمینه‌ای برای شکل‌‌گیری تشکلی به نام «جمعیت اصلاح حوزه» فراهم شد. در پی تبعید امام و قتل منصور در اسفند 1343 دستگیر شد و به مدت پنج ماه در بازداشت به سر برد. در سال 1345 به سبب تحت تعقیب بودن، مدتی در تهران با آیت‌الله خامنه‌ای به طور نیمه مخفی زندگی کرد، اما در نهایت در تاریخ 20/8/1346 مجدداً دستگیر و با وساطت آیت‌الله سید احمد خوانساری آزاد شد. ادامه فعالیتها، سخنرانیها و روشنگریهای وی موجب دستگیری‌اش در تاریخ 14/7/1350 می‌شود و وی ماه‌های نخستین از سال 1351 را نیز در زندان قزل‌قلعه پشت سر می‌گذارد که با فاصله اندکی از آزادی در رفسنجان بازداشت و پس از چند روز زندانی بودن در کرمان به قزل‌قلعه تهران انتقال می‌یابد و چهل و پنج روز در در زندان انفرادی می‌ماند. در سال 1353 نیز در سفری به نوق در رفسنجان دستگیر و پس از حدود پنجاه روز آزاد شد. در سال 1354 دو سفر چند ماهه به خارج کشور داشت که در جریان یکی از این سفرها در عراق به دیدار امام نیز نائل آمد. وی در بازگشت از سفر دستگیر شد و تا پاییز 1357 در زندان به سر برد و سرانجام در جریان اوج‌گیری نهضت اسلامی مردم ایران آزاد شد.در آستانة پیروزی انقلاب اسلامی به عضویت شورای انقلاب درآمد و در سال 1358 معاونت وزارت کشور را نیز به عهده گرفت. آقای هاشمی رفسنجانی در اولین دوره انتخابات مجلس به نمایندگی از طرف مردم تهران انتخاب شد و از سوی نمایندگان ملت مسئولیت ریاست مجلس را به عهده گرفت.ایشان در همین حال به عنوان یکی از اعضای شورای عالی دفاع محسوب می‌شد. وی در سال 1362 به عنوان مسئول عملیات جنگ از سوی امام برگزیده شد که تا پایان جنگ این مسئولیت را به عهده داشت.آقای هاشمی‌رفسنجانی در سال 1368 در پنجمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری از سوی مردم برگزیده شد و برای دو دوره در این سمت باقی ماند. ایشان هم‌اکنون ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام را برعهده دارد. نقد و نظر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران سال 65 را هرچند به درستی آقای هاشمی رفسنجانی سال «اوج دفاع» در برابر نیروهای متجاوز بعثی نام نهاده است، اما در همین حال در این سال دوگانگی مشهودی در دیدگاه‌های مجریان برجسته استراتژی دفاعی کشور رخ می‌نماید که نباید از تبعات گسترده آن غفلت شود.همان‌گونه که می‌دانیم انقلاب اسلامی دارای تئوری ویژه خود در مبارزه علیه استبداد و سلطه بیگانه بر ایران بود. اجرای همین تئوری در عرصه دفاع در برابر ارتش قدرتمند صدام و کسب پیروزی‌های بزرگ به فاصله کوتاهی پس از اشغال بخش‌های وسیعی از خاک ایران توسط نیروهای متجاوز، نگرانی‌های جدی حامیان شرقی و غربی صدام را موجب شد. این نگرانی عمدتاً به درهم شکسته شدن هیمنه تسلیحاتی قدرت‌های نظامی بزرگ باز می‌گشت. اثبات مجدد برتری اراده ملت‌ها بر توان نظامی قدرت‌های مطرح جهان، ضربه جبران‌ ناپذیری بر موقعیت سلطه‌گرانه آنان در جهان وارد می‌ساخت. همه ملت‌ها می‌دانستند که در تهاجم صدام به ایران، علاوه بر روسی بودن شاکله تجهیزات نظامی عراق، پیشرفته‌ترین دستاوردهای نظامی فرانسه، بلژیک و کشورهای اقماری آمریکا همچون برزیل و به تدریج انگلیس و آلمان نیز ارتش متجاوز به ایران را تقویت می‌کند. واشنگتن هم در کنار پشتیبانی اطلاعاتی، شیوخ وابسته به خود را در خلیج‌فارس وا می‌داشت تا میلیاردها دلار به حاکم بغداد کمک کنند. شکست همه این امکانات در برابر ملتی که در تحریم کامل به سر می‌برد و به سختی برخی از نیازهایش را از کشورهای دست چندم تأمین می‌کرد و به همین دلیل کاملاً متکی به توان خود بود یک پدیده توجه برانگیز و قابل تأمل جدی برای ملت‌ها به شمار می‌رفت.در ابتدای تهاجم نیروی بعثی، نگاهی یکپارچه به چگونگی دفاع در ایران وجود نداشت و از جمله نزدیک‌ترین نیروها به تئوری دفاعی انقلاب اسلامی افرادی جوشیده از متن مبارزات در دوران پهلوی بودند که بعد از تشکیل سپاه به حسب ضرورت به آن پیوستند، لذا با ورود مؤثر سپاه به عرصه مدیریت جنگ بعد از عزل بنی‌صدر از فرماندهی کل قوا- که به هیچ‌وجه به مدل اداره مردمی جنگ معتقد نبود- آرایش نظامی در مناطق اشغال شده به کلی تغییر کرد. بدین ترتیب نه تنها عمده مناطق به اشغال درآمده کشور آزاد گردید، بلکه نیروهای ایرانی برای اطمینان از دفع کامل مهاجم، در بخش‌هایی وارد خاک عراق شدند. برتری موضع ایران در جنگ، فشارها را از طریق جنگ نفتکش‌ها، بمباران شهرها و غیرنظامیان، به کارگیری گسترده سلاح شیمیایی و توسل به سایر شیوه‌های غیرانسانی افزایش داد. سال 65 را در ایام دفاع مقدس باید سالی دانست که ملت با تمام قوا در برابر همه ابزارهای پیشرفته که برای درهم شکستن مقاومتش به کار می‌رفت، پایمردی تحسین‌برانگیزی داشت. اما در حاشیه عزم راسخ ملت برای تأدیب متجاوز نغمه‌های ناموزونی که از ماه پایانی سال 62 آغاز شده بود در سال 65 فراز و فرود خود را طی کرد. آقای هاشمی‌رفسنجانی در این زمینه می‌گوید: «سال 65 تمام شد، اما امیدهایی که به ختم جنگ با یک پیروزی قاطع داشتیم، ناتمام ماند. طراحی عملیات سرنوشت‌ساز و تجهیز پانصد گردان رزمی و دریافت ده‌ها میلیارد تومان با اجازه ویژه امام از بانک مرکزی... و تامین موشک‌های دوربرد تاو و هاک و قطعات از آمریکا و... اما ناکامی در [عملیات کربلای چهار مشکل آفرین شد.]» (ص504)باید دید شعار «ختم جنگ با یک پیروزی» چگونه جایگاهی در کنار شعار محوری جنگ یافت و چرا با وجود همه امکانات مادی که در این سال تدارک دیده شد، توفیق چندانی به دست نیامد. هرچند بررسی دقیق و همه‌‌جانبه این موضوع پژوهشی گسترده را طلب می‌کند، اما از آن‌جا که این شعار حاشیه‌ای بعدها در واداشتن رهبری انقلاب به پذیرش قطعنامه 598 سازمان ملل نقش اساسی داشت در مقاله بعد به گوشه هایی از این اتفتق مهم می پردازیم.


نوشته شده در دوشنبه 90/12/8ساعت 7:57 صبح توسط محمدی نظرات ( ) |



قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت