پبیشتر بهائیان ایران یهودیان و زردشتیان هستند و مسلمانانی که به این فرقه گرویدهاند در اقلیت میباشند. اکنون سالهاست که کمتر شده مسلمانی به آنها پیوسته باشد. برخلاف نظر مورخینی چون احمد کسروی و فریدون آدمیت، که بابیگری اولیه را جنبشی خودجوش و ناوابسته به قدرتهای استعماری میدانند، پژوهش من بر پیوندهای اولیه علیمحمد باب و پیروان او با کانونهای معینی تأکید دارد که شبکهای از خاندانهای قدرتمند و ثروتمند یهودی در زمره شرکای اصلی آن بودند. این تصویر، بابیگری را از اساس و از بدو پیدایش فرقهای مشابه با دونمههای ترکیه و فرانکیستهای اروپای شرقی جلوهگر میسازد. ارائه تمامی مستندات خود را درباره پیوند بابیگری اوّلیه با کانون فوق به فرصتی دیگر موکول میکنم و در اینجا تنها دو نکته را مورد تأکید قرار میدهم: اول، حضور پنج ساله علیمحمد باب در تجارتخانه داییاش در بوشهر و ارتباط او با کمپانیهای یهودی و انگلیسی مستقر در این بندر و کارگزاران ایشان. اندکی پس از این اقامت پنج ساله بود که باب در سال 1260 ق./ 1844م. دعوی خود را اعلام کرد و با حمایت کانونهای متنفذ و مرموزی بهسرعت شهرت یافت. دوران اقامت باب در بوشهر مقارن است با سالهای اولیه فعالیت کمپانی ساسون (متعلق به سران یهودیان بغداد) در بوشهر و بمبئی. ساسونها در دهههای بعد به «امپراتوران تجاری شرق» بدل شدند و در زمره دوستان خاندان سلطنتی بریتانیا جای گرفتند. خاندان ساسون بنیانگذاران تجارت تریاک ایران بودند و با تأسیس بانک شاهی انگلیس و ایران نقش بسیار مهمی در تحولات تاریخ معاصر ایران ایفا نمودند. دوم، ارتباط نزدیک مانکجی هاتریا، رئیس شبکه اطلاعاتی حکومت هند بریتانیا در ایران در سالهای 1854- 1890، با سران بابی و از جمله با شخص میرزا حسینعلی نوری (بهاء). بابیگری اولیه نقش شبکه زرسالاران یهودی و شرکا و کارگزاران ایشان در گسترش بابیگری و بهائیگری را از دو طریق میتوان پیگیری کرد: اول، حرکتهای سنجیده و برنامهریزی شدة برخی از دولتمردان قجر، بهویژه حاج میرزا آقاسی صدراعظم و منوچهر خان معتمدالدوله گرجی حاکم اصفهان، که به گسترش بابیگری انجامید. دوم، گروش وسیع یهودیان به بهائیگری که سبب افزایش کمی و کیفی این فرقه و گسترش جدّی آن در ایران شد. حاج میرزا آقاسی ایروانی از رابطه بسیار نزدیک با جدیدالاسلامهای یهودی، بهویژه اعضای خاندان قوام شیرازی، برخوردار بود و این گروه، از جمله حیدرعلیخان شیرازی، در برکشیدن وی به مقام صدراعظمی ایران نقش اساسی داشتند. حیدرعلی خان مدتی مهردار عباس میرزا بود و از دشمنان قائم مقام. قائم مقام در هجویهای خطاب به عباس میرزا درباره نفوذ وی و حاجی میرزا آقاسی در دستگاه ولیعهد چنین گفته است: از آن دم کاین جهود بدقدم را بسط ید دادی «باجی خوشقدم» کنیز عباس میرزاست. منظور از «حاجی بدقدم» حاج میرزا آقاسی و «جهود بدقدم» حیدرعلی خان شیرازی، از اعضای خاندان قوام شیرازی، است. صعود حاج میرزا آقاسی به صدارت (1260 ق.) مقارن با آغاز دعوت علیمحمد باب است. هما ناطق مینویسد: باب مریدان نخستین خود را نه در میان "جهال" بلکه در "طبقات بالای کشور" یافت... حاج میرزا آقاسی که جای خود داشت. باب از او به ستایش یاد می کند و می نویسد «بدیهی است حاجی به حقیقت آگاه است.» علیقلی خان اعتضادالسلطنه، شاهزاده فرهیخته و خوشنام قجر، حاج میرزا آقاسی را مسبب گسترش نایره فتنه بابیه می بیند و می نویسد: اما حاجی میرزا آقاسی هم چون صوفی بود و از علماء دینی و فقها، آن هم علمای صاحب نفوذ اصفهان، دل خوشی نداشت، ابتدا بدش نمی آمد که باب مایه وحشتی برای علما باشد. عبدالحسین آیتی مینویسد: در ابتدای پیدایش باب دو تن از دولتیان سوء سیاستی بروز دادند که هر یک از جهتی خسارت کلی به این ملت وارد کرد و قضیه باب را کاملاً به موقع اهمیت گذاشتند: اول، حاجی میرزا آقاسی بهصورت مخالف؛ دوّم، منوچهر خان معتمدالدوله بهصورت موافقت... شبهه[ای] نیست که اگر از طرف حاجی میرزا آقاسی سختی و فشار و نفی بر باب و حبس وارد نشده بود و بالعکس از طرف معتمدالدوله (منوچهر خان خواجه) حاکم اصفهان پذیرایی و نگهداری به عمل نیامده بود و قضیه باب به خونسردی تلقی شده بود، تا این درجه خسارت به مال و جان و حیثیات مدنی و ملّی ایران وارد نمیشد. آیتی این اقدامات را نتیجه سیاست خارجی قدرتهای بزرگ میداند: خلاصه این که برای این مسائل به عوامل خارجی معتقد شده، آن را نتیجه یک نوع سیاستهایی شناختهام که در دوره قاجاریه در ایران شایع شده بوده است. درباره مانکجی هاتریا و پیوندهای او با بابیگری و بهائیگری اوّلیه در فرصتی دیگر سخن خواهم گفت. بهائیگری و صهیونیسم از سال 1868 میلادی که میرزا حسینعلی نوری (بهاء) و همراهانش به بندر عکا منتقل شدند، پیوند بهائیان با کانونهای مقتدر یهودی غرب تداوم یافت و مرکز بهائیگری در سرزمین فلسطین به ابزاری مهم برای عملیات بغرنج ایشان و شرکایشان در دستگاه استعماری بریتانیا بدل شد. بهنوشته فریدون آدمیت: عنصر بهائی چون عنصر جهود به عنوان یکی از عوامل پیشرفت سیاست انگلیس در ایران درآمد. طرفه اینکه از جهودان نیز کسانی به این فرقه پیوستند و همان میراث سیاست انگلیس به آمریکائیان نیز رسیده...
میرزا حسینعلی نوری (بهاء) اصفهان در استان اصفهان، نجفآباد از مراکز مهم بهائینشین بود. این شهر و برخی روستاهای اطراف آن از نظر کثرت و تراکم جمعیت بهائیان در اوایل دوره رضاشاه ششمین منطقه بهائینشین کشور بهشمار میرفت. اهمیت بهائیان نجفآباد تا بدانجا بود که در سال 1308 ش. خانم مارتا روت (بهائی آمریکایی) را به این شهر دعوت کردند و برای او مجالس تبلیغ گذاشتند. بابیگری را مبلغی بهنام سلیمان به نجفآباد وارد کرد و جمع قابل توجهی از مردم این منطقه را بابی نمود. یکی از بابیهای اولیه نجفآباد فردی بهنام ملا قاسم است که در خانه ملا احمد مجتهد پس از استماع سخنان سلیمان بابی شد. فاضل مازندرانی مینویسد از نسل ملا قاسم «خاندان وسیعی برقرار گردید و... خاندان مذکور در این دوره [در حوالی سال 1328 ق.] به کثرت عدد رسیدند.» خاندان دیگر بهائی نجفآباد از نسل فردی بهنام میرزا باقر وهایی است که در سال 1316 ق. مدتی در تهران زندانی شد. تعدادی از بابیها و بهائیهای نجفآباد در ماجراهای مختلف کشته شدند که اسامی برخی بهشرح زیر است: غلامرضا و حسن زینالعابدین و رجبعلی بن ملا محمد و حاجی کلبعلی (مقتول در سال 1287 ش.) و حاجی حیدر (مقتول در 24 شوال 1327 ق.) و محمد جعفر صباغ (مقتول در رمضان 1328 ق.). زندگینامه حاجی حیدر نجفآبادی گویای وزن و اهمیت بهائیان نجفآباد است. او از اعیان متنفذ و ثروتمند نجفآباد بود که در سی سالگی بابی شد. آقا نجفی اصفهانی از بابی شدن وی مطلع شد و از ظلالسلطان تنبیه او را خواست ولی ظلالسلطان پاسخ داد «چون حاجی حیدر متنفذ و از اعیان و ملاکین نجفآباد است اگر فیالفور کشته شود اغتشاش عظیمی بر پا خواهد شد، بهتر است چندی حبس شود.» لذا، حاجی حیدر مدت کوتاهی حبس شد. منابع بهائی عامل اصلی تحریکات ضد بهائی در نجفآباد را فردی بهنام فتحعلی خان معروف به حاجی یاور نجفآبادی و پسرانش، بهویژه غلامحسین خان، ذکر میکنند که از متنفذین منطقه و از وابستگان آقا نجفی، مجتهد نامدار اصفهان، بود. وی با حاجی حیدر خویشاوندی داشت. حاجی حیدر بار دیگر بهعلت فشار آقا نجفی اصفهانی و حاجی یاور نجفآبادی بهدستور ظلالسلطان دستگیر و در اصفهان به مدت نه ماه زندانی شد. وی پس از آزادی بههمراه یکصد نفر از بهائیان نجفآباد برای تظلم و دادخواهی به تهران رفت و به مظفرالدینشاه عرضحال داد. حاجی حیدر با صمصامالسلطنه بختیاری، حاکم اصفهان در زمان مشروطه، رابطه داشت و زمانیکه سوار بر اسب از نزد صمصام به خانه خود باز میگشت، در بازارچه قصر شمسآباد با شلیک گلوله فردی ناشناس به قتل رسید. نامدارترین شخصیت بهائیان نجفآباد ملا زینالعابدین نجفآبادی (متوفی 1321 ق.) است که منابع بهائی از او بهعنوان یکی از «اجله اصحاب و اعاظم احباب و از اکابر رجال تاریخی این امر اعظم» یاد میکنند. او در میان بهائیان به «زینالمقربین» و «حضرت زین» معروف است. پسرش بهنام نورالدین زین منشی مخصوص شوقی افندی بود و بسیاری از نامههای فارسی شوقی به خط و امضای اوست. ملا زینالعابدین دو خواهر و دو پسر ساکن در نجفآباد داشت که از ایشان «اولاد و احفاد بسیاری بهوجود آمدهاند.» از دیگر بهائیان سرشناس نجفآباد باید به حاجی کلبعلی کفاش و تراب خان اشاره کرد که مراسم دفن ایشان در ربیعالثانی (زمستان) 1335 ق. منجر به آشوبی بزرگ در شهر و دستگیری 32 نفر از بهائیان نجفآباد شد که سرانجام با حمایت حکومت اصفهان آزاد شدند. و نیز باید به زنی بهنام مخموره نجفآبادی (نیای خاندان مخمور) اشاره کرد که در 1310 ش. در یکصد سالگی در نجفآباد درگذشت. روستاهای ملکآباد و علیآباد واقع در یک فرسنگی حومه شهر نجفآباد، که امروزه جذب شهر شدهاند، از مناطق محل تراکم جمعیت بهائی بهشمار میرفتند و بخش قابل توجهی از سکنه و خردهمالکین این دو روستا بهائی بودند. در ملکآباد رؤسای بهائیان نورالله و اسدالله و در علیآباد کریم و رضا بیگ نام داشتند. مالکیت اصلی این دو روستا با ظلالسلطان بود. در یک مورد، ظاهراً به تحریک حاجی یاور و بهدستور آقا نجفی اصفهانی، مسلمانان شهر نجفآباد به این دو روستا ریختند و، به ادعای تاریخ ظهورالحق، منازل بهائیان را غارت کردند و در یک روز حدود 50 هزار تومان اموال ایشان را بردند. در سال 1329 جمعیت ملکآباد 573 نفر گزارش شده است. آذربایجان مهمترین روستای بهائینشین آذربایجان سیسان، واقع در دهستان مهران رود بخش بستانآباد تبریز، بود. بهنوشته اخبار امری، «اکثر قریب به اتفاق» اهالی سیسان بهائی هستند. و سیسان «پرجمعیتترین قصبه آن سامان [آذربایجان] از لحاظ تعداد احبای الهی است.» جمعیت این روستا در سال 1329 ش. حدود 1660 نفر گزارش شده است. علاوه بر سیسان، در منطقه آذربایجان برخی روستاهای دیگر نیز وجود داشت که بخشی از سکنه آن، کم و بیش، بهائی بودند. از جمله باید به روستای مطنق (متنق) اشاره کرد که در اوایل دوره مظفرالدینشاه تعداد قابل توجهی بهائی داشت. این روستا نیز، چون سیسان، در بخش بستانآباد تبریز واقع و در سال 1329 سکنه آن 1057 نفر بود. اسکو و میلان نیز از مناطقی بود که در اواخر دوره قاجاریه تعداد قابل توجهی بهائی از میان سکنه آن برخاستند. بخشی از ایشان به عشقآباد مهاجرت کردند و در زمان رضاشاه به ایران بازگشتند. بخش اعظم سکنه شهر اسکو در دوران ناصری شیخی بودند و در دهه پایانی سلطنت ناصرالدینشاه تعداد بهائیان شهر به 50 نفر رسید. در سالهای پایانی سلطنت ناصرالدینشاه (حوالی 1312 ق.) حاکم اسکو بهائی بود و کسی جرئت نداشت علیه این فرقه حرف بزند. در سال 1303 ق. به دلیل کثرت تبلیغات بهائیان در شهرهای اسکو و میلان آشوبی علیه ایشان پدید آمد و در نتیجه برخی مبلغین سرشناس بهائی، مانند مشهدی اصغر میلانی و محمد جعفر اسکویی، به عشقآباد رفتند. میرزا حیدرعلی اسکویی (نیای خاندان صمیمی تبریز) نیز به صلاحدید پدرش و حاجی احمد میلانی بههمراه این دو نفر و عائله مشهدی یوسف میلانی به عشقآباد رفت. او در عشقآباد با مشهدی اصغر میلانی شریک شده و در کاروانسرای مخدومقلی خان ترکمن حجرهای گرفتند و با ضمانت مشهدی ابراهیم میلانی به تجارت پرداخت. طرف عمده تجارت ایشان ترکمنها بودند.
تحرک جدّی مبلغین بهائی و به تبع آن رشد بهائیت در ایران از دوران سلطنت مظفرالدینشاه قاجار آغاز شد و در دوران سلطنت احمدشاه قاجار و رضاشاه پهلوی، که بهائیان از نفوذ و حمایت فراوان در دستگاه دولتی برخوردار بودند، شدت یافت. معهذا، چنانکه دیدیم، رشد جمعیت بهائیان ایران بهطور عمده از دهه 1330 ش. آغاز شد. جغرافیای جمعیتی بهائیان ایران درباره جمعیت بهائیان ایران دادههای موجود سخت متناقض است. در اوایل سده بیستم میلادی تعداد ایشان حدود ده هزار نفر گزارش میشد. بیست سال بعد، در حوالی سال 1307 ش.، حسن نیکو، مبلغ پیشین بهائی، این رقم را اغراقآمیز دانست و شمار بابیها در سراسر جهان را، اعم از ازلی و بهائی، 5207 نفر اعلام نمود که 3960 نفر در ایران زندگی میکنند. این ادعا قانعکننده نیست زیرا در فهرست مندرج در کتاب نیکو، نام برخی از روستاهای معروف بهائینشین دیده نمیشود و لذا بهنظر میرسد که ارقام فوق منطبق با روح کتاب نیکوست که با هدف تخفیف و تحقیر بهائیت تدوین شده است. بهنوشته دنیس مکایون، استاد دانشگاه نیوکاسل انگلیس، در دایرةالمعارف ایرانیکا، بهائیگری در سالهای 1928-1952 میلادی رشدی کند داشت ولی از سال 1952م./ 1331ش. گسترش آن شتاب گرفت و این امر بهدلیل برنامهریزیها و سازماندهیهایی بود که با برنامه «جهاد ده ساله» شوقی افندی آغاز شد. دایرةالمعارف بریتانیکا (1998) اوج گسترش بهائیت را در دهه 1960 میلادی میداند که سبب شد در اواخر سده بیستم میلادی شمار نهادهای بهائی به بیش از 150 مجمع روحانی ملّی و حدود 20 هزار مجمع روحانی محلی برسد. دایرةالمعارف اسلام (ویرایش جدید، 1960) مرکز اصلی جمعیتی بهائیان را در ایران میداند و تعداد آنان را در حوالی سال 1338 ش. بین پانصد هزار تا یک میلیون نفر تخمین میزند. در این زمان در شهر تهران حدود 30 هزار بهائی زندگی میکردند. دومین گروه پرشمار جمعیتی بهائیان در ایالات متحده آمریکا بود که در آن زمان شمار ایشان ده هزار نفر گزارش شده است. در این زمان در اروپا، بهویژه در آلمان، حدود یکهزار نفر بهائی زندگی میکردند. در سایر کشورها جوامع بهائی تنها چند صد نفر عضو داشتند بجز اوگاندا که در اثر تبلیغات بهائیان شمار ایشان طی سالهای 1335- 1338 ش. به بیش از سه هزار نفر رسید.
مرکز بهائیان (بیت العدل اعظم الهی) در حیفا (اسرائیل).
ترا زحمت پیاپی، درد و محنت دم به دم باشد
سپید نر که داری با سیاه ماده سودا کن
که باجی خوشقدم بهتر ز حاجی بدقدم باشد
این بنا بوسیله مهندس حسین امانت و دکتر فریبرز صهبا احداث و در 22 مه 2001 افتتاح شد.
برای احداث این بنا 250 میلیون دلار هزینه شده است.ادامه مطلب...
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت
نوشته شده در سه شنبه 89/7/27ساعت
8:50 صبح توسط محمدی نظرات ( ) |
نوشته شده در سه شنبه 89/7/27ساعت
8:47 صبح توسط محمدی نظرات ( ) |
نوشته شده در سه شنبه 89/7/27ساعت
8:45 صبح توسط محمدی نظرات ( ) |