سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مقاومت الاحرار

                                                                                  
لایه دوم: لایه ی تحلیل شخصیت ها

یکی دیگر از لایه هایی که باید به آن در این داستان توجه کرد چند بعدی بودن شخصیت های این داستان است. البته این بخش ؛ تکمیلی است برای لایه های دیگر داستان:
هری پاتر: در نمایی بسیار سطحی جادوگری است که نماد شر، را به دفعات نابود می کند. ولی ابعاد دیگر این شخصیت عبارت است از:
یک ناجی: هری پاتر نماد یک ناجی است که وظیفه اش نجات جامعه است. در سر راه به کمال رسیدن این ناجی موانعی است که این موانع در برخورد های تند و آزار دهنده ی خاله و شوهر خاله و پسر خاله اش دیده می شود. این ناجی که از سوی مربیان ماهری تربیت می شود امیدی است برای نجات جهان. این منجی همچون حضرت موسی در یک محیط ناخواسته بزرگ می شود (خانه خاله ی هری) و همچون مریم مقدس، گاه برای رهایی از دست فشار اطرافیانش (شوهر خاله ی خشنش) باید روزه ی سکوت بگیرد. این منجی مانند دیگر منجیان و دیگر قهرمانان تاریخ، باید پالایش شود ؛ او باید تنها لکه ی آلوده در خود را که باعث آشفتگی و عصبانیت های گاه و بی گاهش می شود (انرژی پلیدی که در زمان کودکی به طور ناخواسته از ولدمورت گرفته است) را از خود بیرون کند و این تنها با یک خودکشی داوطلبانه (در کتاب 7= زمانی که او در جنگل رو در روی ولدمورت قرار می گیرد) صورت می گیرد و او از این پس پاک به حساب می آید !  
آمریکا: همان طور که در لایه قبلی توضیح دادیم هری پاتر در نمایی دیگر، نماد آمریکا است. که سعی در نجات جهان از ظالمین دارد. در این داستان گفته شده که هری پاتر در برخورد با ولدمورت (در یک دید کلی نماد دشمنان آزادی و در یک نمای کوچکتر نماد آلمان است.) کمی از قدرت او را به طور غیر ارادی می گیرد (جادوی سیاه) و این نشان می دهد که آمریکا رگه هایی از ظلم را در برخورد خود با جوامع اعمال می کند ولی همان طور که داستان سعی در القای آن دارد این خشونت و ظلم،
  به صورت غیر ارادی از سوی آمریکا (ناجی) نشان داده می شود. و همان طور که در داستان به صورت بسیار واضح بیان شده، هری پاتر از جادوی خلع سلاح استفاده می کند و با این طلسم است که در نبرد های خود پیروز می شود (و در داستان از قول یاران دامبلدور نقل شده که این جادو به نوعی امضا و مشخصه هری پاتر است) در حالی که ولدمورت و یارانش بیشتر از طلسم مرگ استفاده می کنند. این نشان دهنده ی گفتار آمریکا است که می گوید ما برای خلع سلاح به کشور ها حمله می کنیم و قصدمان فقط خلع سلاح است.
و نکته ای دیگر که باید به آن توجه کنیم این است که هری پاتر در ابتدای سال در زمان گروه بندی، وقتی کلاه گروه بندی می خواست او را به گروه اسلیترین بفرستد، هری چندین بار گفت که
  اسلیترین نه ، و این هم نشان می دهد که آمریکا با اینکه دارای قدرت زیادی است، طرف ظلم را انتخاب نکرده و به صورت آگاهانه طرف خوبی و خیر را انتخاب کرده و این هم نوعی خلاص شدن آمریکا از زیر فشار افکار عمومی را به دنبال دارد. زیرا این لایه ی داستان به همراه دیگر لایه ها در ذهن خواننده قرار می گیرد و در بخش ناخودآگاه ذهن فرد اثر می گذارد ! 
دامبلدور (مدیر مدرسه هاگوارتز): این شخصیت هم دارای لایه های زیاد معنایی است:
یک حامی بزرگ: به تناسب زمان دامبلدور نماد یک حامی قدرتمند است برای ناجی آینده (هری پاتر)
  ولی باید دانست اگر چه
ادامه مطلب...
نوشته شده در یکشنبه 89/7/18ساعت 9:39 عصر توسط محمدی نظرات ( ) |

این داستان هم زنده کننده یادِ واقعه ی مشکوک هلوکاست است و هم نشان دادن یک الگو و منجی (آمریکا) و هم منحرف کننده اذهان به ماورا الطبیعه است.
من یکی از خوانندگان مجموعه کتاب های هری پاتر و بینندگان فیلم های هری پاتر هستم. مدتی پیش که تازه کتابهای هری پاتر را به پایان رساندم، به نکاتی برخوردم، که تقدیم خوانندگان جست و جوگر می کنم .
شایسته است پیش از هر چیز به خلاصه ی داستان توجه فرمایید:
هزاران سال پیش در جامعه ساحران چهار جادوگر بزرگ به نام های گودریک گریفندور، هلگا هافلپاف، روینا رونکلاو  و  سالازار اسلیترین  به تاسیس مدرسه ای با نام هاگوارتز برای آموزش سحر اقدام کردند.  این چهار جادوگر که چهار گروه را در مدرسه به وجود آوردند، بنا به سلیقه و تفکر خود به آموزش پرداختند.  اما در میان اینها سالازار اسلیترین به این عقیده داشت که باید جادوگرانی را در مدرسه تعلیم دهیم که دارای خون خالص جادوگری هستند، یعنی پدر و مادر آنها جادوگر باشند (و انواع دیگر جادوگران به این صورت است که: یکی از والدین جادوگر باشد، یا هیچ یک از والدین جادوگر نباشد و فقط فرزند ساحر متولد شده باشد ) آن سه جادوگر دیگر با عقیده ی وی موافق نبودند بنابراین اسلیترین از مدرسه خارج شد و قبل از خروج از مدرسه تالاری را در اعماق آن بنا کرد و هیولایی را در آن نهاد و درب تالار را بست  به امید اینکه روزی نواده واقعی اش برگردد و با باز کردن درب تالار، مدرسه را از وجود خون ناخالص  پاک کند.

                                                                                             

هزاران سال بعد از آن چهار جادوگر، پسری به نام « تام مارلو ریدل » که دارای استعداد جادوگری است همراه دیگر محصلین وارد هاگوارتز می شود و سال اول تحصیل خود را آغاز می کند. سالها می گذرد و آن پسر کوچک  که اینک نوجوانی شده، متوجه می شود که مادرش جادوگر و پدرش غیر جادوگر بوده و در عین حال از خون مادری اش به سالازار اسلیترین می رسد. او در مدت تحصیلش در هاگوارتز دوستانی را در کنار خود جمع می کند. ‹ تام ›  برای خلاص شدن از نام پدرش که یک غیر جادوگر بوده، اسم خود را به   « لُرد ولدمورت » تغییر می دهد. او یک بار موفق به باز کردن تالار اسرار می شود که در پی آن دختری به  وسیله ی هیولای آزاد شده از تالار، کشته می شود. تام ریدل از آنجایی که زیر نظر یکی از اساتید خود به نام دامبلدور بوده موفق به باز کردن تالار برای بار دوم نمی شود و بعد از مدتی تصمیم به ترک مدرسه می گیرد . سال ها بعد ولدمورت به همراه یارانش که به مرگخواران معروف اند با نیروی سیاه خود به جامعه جادوگری حمله می کنند و با این که با مقاومت هایی روبرو می شوند ولی باز به کشتار ادامه می دهند. پیش گویی رخ  می دهد که در آن گفته شده است که کودکی به دنیا خواهد آمد، که ولدمورت را نابود  می کند، ولدمورت در صدد کشتن آن کودک بر می آید و زمانی که کودک یک سال دارد، ولدمورت او را پیدا می کند. ولدمورت پدر و سپس مادر کودک را به قتل می رساند. و زمانی که می خواهد کودک را با طلسم مرگ به قتل برساند، طلسم به خودش بر می گردد و او نابود می شود. جهان جادوگری دوباره روی آرامش را  می بیند.
ادامه مطلب...

نوشته شده در یکشنبه 89/7/18ساعت 9:27 عصر توسط محمدی نظرات ( ) |

سال 2007 م. خبری عجیب روی تلکس‌های خبری قرار گرفت. در این خبر آمده بود، که مجموعة پیش‌گویی‌هایی «نوستر آداموس»، پیش‌گوی معروف، در کتابخانة «رم» کشف شده است. طیّ پانصد سال گذشته، این کتاب در کتابخانة رم وجود داشته و مسئولان کتابخانه از وجود آن بی‌خبر بوده‌اند و به طور اتّفاقی در آن سال این نسخة منحصر به فرد کشف شده است؛ گویا نگه‌داری کتب در آن کتابخانه، همانند کشاورزی در مزرعه است که با زیر و رو کردن خاک برای کاشتن گیاهان هر از چندگاهی چیزی هم کشف می‌شود.
 
                                                                                                               
                                                   
سیزدهم نوامبر سال 2009 م. فیلمی به کارگردانی رولند امریچ در «آمریکا» به نمایش در آمد که نظر بسیاری را جلب نمود و مدّتی بعد این فیلم در دسترس مخاطبان دیگر کشورهای جهان و از جمله ایرانیان قرار گرفت؛ فیلمی که به نحوی، زمانی نه چندان دور را وقت پایان جهان معرفی می‌کرد. 2012 یکی از گران‌ترین فیلم‌های سال گذشتة هالیوود بود که با هزینه‌ای 200 میلیون دلاری تهیّه و تولید شد. در لابه لای آمارها، فیلم «آواتار» را می‌توان مشاهده کرد که با رقم 240 میلیون دلار در رتبة قبل از 2012 قرار دارد.

معمولاً فیلم‌های هالیوود بخش عمدة درآمد ناشی از اکران خود را در کشور آمریکا به دست می‌آورند؛ برای نمونه فیلم آواتار تنها در آمریکا 800 میلیون دلار به فروش رفت. یکی از نکات جالبی که دربارة فیلم 2012 می‌توان طرح کرد، این است که، فیلم یاد شده پس از اکران با اقبال عمومی مردم آمریکا مواجه نشد و نتوانست بیش از 166 میلیون دلار فروش داشته باشد و اگر 600 میلیون دلار فروش در دیگر کشورها و به خصوص «چین» و کشورهای «آسیای شرقی» نبود، فیلمی زیان‌ده و نه سودآور به شمار می‌آمد.

  شعار تبلیغی ویژة این فیلم برای مخاطبان این بود:
به ما اخطار داده‌اند! (We Were Warned)
در این نوشتار به دنبال نقد محتوایی فیلم یاد شده نیستیم و تنها برآنیم از پروژه‌ای پرده‌برداری کنیم که چند سالی است در رأس برنامه‌های غرب قرار گرفته و نمایش فیلم 2012 یکی از جزیی‌ترین و ضعیف‌ترین ابعاد و اجزای آن است.

فیلم 2012 را می‌توان نمایی تازه از داستان «کشتی نوح» دانست که در وقت سیل فراگیر جهانی، تنها کسانی که بر آن سوار شده‌اند، نجات می‌یابند. به مدّت 100 روز این فیلم در 3400 سینما به طور هم‌زمان در سراسر آمریکا به نمایش درآمد که در واقع، قطعه‌ای دیگر از پازلی بود که از سال 2001م. چیدن آن شروع شده بود. فیلم «آگاهی» (Knowing) را که اندکی پیش از این فیلم به اکران در آمد نیز، جزیی دیگر از این پازل می‌توان شناسایی کرد. در آن فیلم هم با مجموعه‌ای از تحوّلات خورشیدی و اشعه‌های کیهانی که قرار است در پایان دوران زمین نابود گردد، روبه‌رو می‌شویم. این اتّفاق را کسی پیش‌گویی می‌کند و تنها عدّه‌ای خاص می‌توانند برای عصر تازة زندگی و پس از پایان دوران، نجات یافته و به زمین بهشت شده، باز گردند. شعار مورد استفادة این فیلم نیز بسیار جالب توجّه است:
دانستن، همه چیز است. (Knowing is everything).

  •         مقدّمات پروژة 2012
سال 2007 م. خبری عجیب روی تلکس‌های خبری قرار گرفت. در این خبر آمده بود، که مجموعة پیش‌گویی‌هایی «نوستر آداموس»، پیش‌گوی معروف، در کتابخانة «رم» کشف شده است. طیّ پانصد سال گذشته، این کتاب در کتابخانة رم وجود داشته و مسئولان کتابخانه از وجود آن بی‌خبر بوده‌اند و به طور اتّفاقی در آن سال این نسخة منحصر به فرد کشف شده است؛ گویا نگه‌داری کتب در آن کتابخانه، همانند کشاورزی در مزرعه است که با زیر و رو کردن خاک برای کاشتن گیاهان هر از چندگاهی چیزی هم کشف می‌شود. نکتة جالب توجّه این است که برخلاف پیش‌گویی‌های پیشین نوسترآداموس که در قالب رباعی بود، این پیش‌گویی‌ها به صورت هفت نقّاشی آخرالزّمانی است که در آنها حوادثی مانند «رخداد 11 سپتامبر» و «حملة صلیبی آمریکا به عراق» پیش‌گویی شده‌اند. در این باره تبلیغات رسانه‌ای وسیعی انجام شد؛ از جمله پیش‌گویی‌های استخراج شده از این نقاشی‌ها، حوادثی است که زمان وقوع آنها را ساعت 11 و 11 دقیقة بیست و یکمین روز دوازدهمین ماه یعنی 21 دسامبر سال 2012 م. گفته‌اند.

چند سال قبل از این اکتشاف عجیب گفته شده بود، در پی یک هم طرازی کهکشانی (Practical Alignment) دقیقاً در همین ساعت قرار است خورشید در مرکز کهکشان راه شیری قرار گیرد که این حالت هر6000 سال یک بار اتّفاق می‌افتد و به دنبال آن با فعّال‌تر شدن خورشید، جای قطب‌های شمال و جنوب زمین عوض می‌شود. طبیعی است به دنبال این جابه‌جایی، سیستم‌های ارتباطی الکترونیکی مختل و مشکلاتی برای ساکنان زمین پدیدار می‌شود. این پیش‌بینی‌ها نیز در زمرة پیش بینی‌های نجومی پروژة 2012 قرار می‌گیرند.

یکی دیگر از قطعات مهمّ این پازل را تقویمی تشکیل می‌دهد که گفته می‌شود، حاوی پیش‌گویی‌های چند هزارسالة مایاهاست. آخرین روز این تقویم 21 دسامبر 2012 م. یا همان تاریخ دو پیش‌گویی و پیش‌بینی قبلی است!

  •        زمینه‌سازی هالیوودی برای پروژة 2012
هرچند موارد یاد شده از حدود سال 2004 م. رسانه‌ای و خبری شده‌اند، امّا هالیوود برای زمینه‌سازی و ترویج این پروژه از سال‌ها قبل اقدامات و تولیداتش را شروع کرده و پیش از دیگر همرزمان به میدان آمده است. قبول ادّعاهایی از جنس پروژة 2012  نیازمند آن است که مردم به جادو و رمزگشایی متون و تصاویر باور بیاورند.

اگرچه فیلم‌های هالیوودی بسیاری به موضوع جادو و جادوگری و ترویج آن ‌پرداخته‌اند، امّا به طور شاخص مجموعة «هری پاتر» در تمام این آثار بسیار جلب توجّه می‌کند. تاکنون شش قسمت از مجموعة هری‌ پاتر تولید و اکران شده و هیچ بعید نیست که تولید قسمت‌های دیگر آن نیز در دستور کار قرار گرفته باشد. این مجموعة پرفروش که از سال 2001م. با اقتباس از یک رمان تولید شد، در واقع نسلی را پرورش می‌دهد که کاملاً به جادو باور داشته باشد. اگر با این نگاه فیلم آگاهی (Knowing) را بازنگری کنیم، نکات جالبی به دست خواهیم آورد؛ مثلاً اینکه هر چند برخی از بزرگترها هم از محتوای پیش‌گویی از آینده باخبر می‌شوند، امّا تنها عدّه‌ای خاص و از نسل کودکان پاک هستند که توفیق زندگی در بهشت زمینی را می‌یابند. برای جلوگیری از طولانی شدن مطلب از دیگر فیلم‌ها و سریال‌های متعدّدی که به موضوع جادو و جادوگری می‌پردازند، چشم‌پوشی می‌کنیم و تنها یادآور می‌شویم که تاکنون حجم آنها به قدری بوده است که بتواند یک نسل را به این موضوع باورمند و معتقد کند.

بخش دوم این برنامه، با رمان «رمز داوینچی» رقم می‌خورد. فیلمی که در پی فروش فوق‌العادّة این رمان اکران شده است، ذهن‌ها را به این سمت سوق داده که گویا هدف اصلی از تولید و نمایش این فیلم، طرح این موضوع است که حضرت مسیح(ع) ازدواج کرده و از خود فرزندی به یادگار گذاشته است. الآن که چند سال از اکران اوّلیة فیلم می‌گذرد و دوباره آن را در کنار دیگر آثار و اخبار مرور می‌کنیم، متوجّه می‌شویم که ظاهراً اصلی‌ترین هدفی که در این فیلم دنبال می‌شده، موضوع باورمند کردن مخاطبان به موضوع رمزگشایی از متون و نقّاشی‌هاست و قرار است بینندگان پس از تماشای آن نگاهی دیگر به این موضوع داشته باشند. نکتة جالب این است که دومین اثر دون براون هرچند نامش «فرشتگان و شیاطین» (Angles & Daemons) بود، امّا در ایران با عنوان «داوینچی کد 2» شهرت یافت؛ زیرا علاوه بر آنکه هر دو فیلم را یک نفر تولید کرده است، موضوع هر دو فیلم بحث رمزگشایی از نقّاشی‌های لئوناردو داوینچی است.

مشابه این پروژه را دربارة واقعة 11سپتامبر نیز مشاهده می‌کنیم. در طول چند سال فیلم‌ها و مجموعة مستندهایی دربارة معرفی و زندگی‌نامة نوسترآداموس ساخته و پخش شد، سپس چنین ادّعا کردند که او رخداد انفجار برج‌های دوقلو را پیش‌گویی کرده است و سپس با تأیید این پیش‌گویی بهانه‌ای برای حمله به عراق و افغانستان فراهم گردید.  

  • مستندسازی برای2012
قبل از اینکه پیش‌گویی‌های مصوّر نوسترآداموس کشف شود، در سال 2000م. تولید مستندها و فیلم‌ها دربارة 2012 شروع ‌شد:

ـ یک مستند اسپانیایی؛

ـ فیلم بعدی (Next)؛
این فیلم در ایران فروش زیادی داشته است. شخصی در این فیلم به وضوح آینده را می‌بیند. بازیگر نقش اوّل این فیلم همان بازیگر نقش اوّل فیلم آگاهی است.

ـ مستند 2012 عصر پست مدرن به سوی 2012 (Post modern times toward)
این مستند صراحتاً دربارة سال 2012م. است و از این به بعد وارد سال 2007 م. می‌شویم:

ـ مستند پایان روزگار: 2012, The End of Days
این مستند پس از یافتن نقاشی‌ها ساخته شده و حاکی از اوج گرفتن ماجراست.

ـ من اسطوره‌ام (I am Legend)
موضوع این فیلم صراحتاً دربارة 2012 نیست، امّا به مرور بحث نابودی جهان با یک ویروس کشنده  در این سال به میان می‌آید که ویلاسمیت به عنوان نقش اوّل فیلم برای نجات دادن انسان‌ها تلاش می‌کند. این فیلم فروش فوق العادّه‌ای داشته است.

ـ فیلم چشم (The Eye)
مشابه این فیلم را در تعطیلات نوروز، سال‌ها از تلویزیون دیده‌اید که چشم شخصی را عوض می‌کنند و او توانایی دیدن آینده را پیدا می‌کند. از اینجا وارد سال 2008 م. شده‌ایم.

ـ‌ 2012, روز قیامت (2012 Dooms Day)
این فیلم هم صراحتاً 2012 را روز سقوط و نابودی مطرح می‌کند.آخرین فیلمی که در سال 2008 م. ساخته ‌شد، فیلمی است که به طور غیر مستقیم به این موضوع می‌پردازد:

ـ مسابقة مرگ Death Race

در این فیلم نشان داده می‌شود که در شرایط بحران شدید اقتصادی، میلیاردها نفر کشته می‌شوند. این فیلم در فضای مسابقات اتومبیل‌رانی مطرح می‌شود و فیلم بسیار پُرفروشی بوده است.

تمام این مستندها و فیلم‌ها تا قبل از 2009 م. و ساخته شدن فیلم 2012 م. ساخته شده و همه به نحوی به این موضوع پرداخته‌اند، گویا همانند جرج اورول که نظر ویژه‌ای به سال 1984م. به عنوان سال پایان مدرنیسم داشت، اینان نیز واقعاً سال 2012 م. را سال تحوّلاتی عظیم باور معرفی می‌کنند.

در سال 2009 م. که در دهمین ماه آن؛ یعنی اکتبر، فیلم 2012 به روی پرده می‌رود، شاهد مجموعه فعّالیت‌های منسجم‌تر و گسترده‌تر پروژة 2012 هستیم، به نحوی که به طور متوسط در هر ماه دو فیلم یا مستند جدید تولید شده است:

ـ مستند نوسترآداموس 2012 شبکة هیستوری (History):
این مستند تأثیرگذار و بسیار قوی در ماه ژانویه پخش شد که تاکنون بارها برای مخاطبان تکرار شده است. در این مستند ادّعا شد، جنگ جهانی سوم در راه است و یک طرف ماجرا بر عهدة مسلمانان است. در این مستند پایان دنیا در سال 2012م. را ایرانیان رقم می‌زنند.

ـ 2012 شمارش معکوس تا آرمگدون (2012, Count down to Armageddon):
این مستند بسیار جالب را شبکة «دیسکاوری» در ماه فوریه پخش کرد. در اینجا مجال گفت‌وگو از روابط این شبکه با صهیونیسم نیست و فرصت دیگری می‌طلبد. در این مستند به دنبال دجّال و پایان دوران می‌گردند و در این سیر تحوّل، مصادیق دجّال را کشف می‌کنند: ابتدا ناپلئون بناپارت را دجّال می‌دانستند، سپس اذهان به سمت هیتلر معطوف شد و در پی آن دیگر گزینه‌ها امام خمینی(ره)، رهبر کرة شمالی، بن لادن و در نهایت مهم‌ترین گزینه آقای احمدی نژاد، رئیس جمهور ایران را دجّال می‌دانند. جالب این است که سال 2012 م. آخرین ماه‌های دولت آقای احمدی نژاد و زمان برگزاری صهیونیستی‌ترین المپیک تاریخ در «لندن» است که آرم آن، هم‌ نشان دهندة دو واژة 2012 و Zion است.

ـ فیلم آگاهی (Knowing):

این فیلم در ماه مارس ساخته شد که پیش از این درباره‌اش سخن گفتیم.

ـ تأثیر نوستر آداموس The Nostradamous Effect
این مستند 12 قسمتی دربارة پیش‌گویی‌ها و شخصیت نوسترآداموس ساخته شده و در ماه مارس پخش شد و الآن پس از اتمام 12 قسمت در حال پخش مجدّد است.

ـ فیلم فرشتگان و شیاطین (Angles & daemons)
این فیلم همان‌طور که گفتیم به داوینچی کد 2 معروف، در ماه آوریل اکران شد.

ـ 21دسامبر 2012
مستندی که در ماه سپتامبر پخش شد.

ـ فیلم 2012
در ماه اکتبر دو فیلم با مضمون 2012 پخش ‌شد. جالب است بدانیم که فیلم 2012 از معدود و انگشت‌شمار فیلم‌هایی بود که هم‌زمان و در یک تاریخ مشخّص در تمام جهان اکران شد.

همین طور که مشاهده می‌شود، فیلم 2012 جزو بسیار کوچکی از پازل پروژة 2012 که با هدف معتقد ساختن مخاطبان به جادو، پیش‌گویی، رمزخوانی و بحران‌های آخرالزّمانی به خصوص در سال 2012 م. رقم خورده است. در این فیلم در واقع چکیده‌ای از همة آنچه گفته شده است، در قالب یک فیلم جمع و با هزینه‌ای بس هنگفت به خورد مخاطب جهانی داده می‌شود؛ مجموعه‌ای از بحران‌های آخرالزّمانی طبیعی، مانند سیل، زلزله، باران‌های هولناک و...  و خلاصه، همة آنچه در طول سال‌ها و ضمن ده‌ها فیلم و به عنوان بحران‌های پیش روی بشر در آخرالزّمان به بینندگان نشان داده می‌شود.

از جمله نکات جالب فیلم 2012 این است که در این فیلم رئیس‌جمهور سیاه پوست آمریکا کشته می‌شود و او را نجات نمی‌دهند، گویا بنا دارند در این سال برای التهاب آفرینی مضاعف، ‌اوباما را ترور کنند و از همین الآن اذهان جهانی را برای پذیرش موضوع آماده می‌سازنند؛ در این فیلم چهرة مثبت و موجّه از سیاهپوستان ارائه شده که آن را به فیلم سیاهان نیز می‌شناسند.

در این فیلم همانند فیلم آگاهی تنها عدّه‌ای مشخّص و انتخاب شده نجات می‌یابند، با این تفاوت که در این فیلم راه نجات در سوار شدن بر یک کشتی است.
علاوه بر فیلم‌های یاد شده در طول این مدّت چند مجموعه و فیلم انیمیشن و طنز نیز دربارة 2012 ساخته شده که به آنها نمی‌پردازیم.

    بازار نشر و پروژة 2012
با نگاهی سریع و اجمالی به راحتی می‌توان عناوین کتاب‌هایی را مشاهده کرد که از سال 2004 م.
یعنی پیش از اکتشاف خارق العادّة
پیش‌گویی‌های مصوّر نوستر آداموس در این باره تألیف و منتشر شده‌اند. جالب است بدانیم تعداد این کتاب‌ها بالغ بر50 مورد می‌شود! که در اینجا مجال پرداختن به همة آنها نیست. مضمون اصلی حدود یک پنجم از این کتاب‌ها دربارة یک مسلمان یا ایرانی است که به طور فردی یا با حمایت دولت به نبرد هسته‌ای با اسرائیل یا اروپا مبادرت می‌ورزد و این گونه جنگ جهانی سوم آغاز می‌شود.

شایان ذکر است که منظور ما در این نوشتار این نیست که پروژة مذکور در هزارة سوم و پس از سال2000 یا 2001 م. طرّاحی شده، بلکه به طور مسلّم سال‌ها پیش از آن طرّاحی و در این سال‌ها کلید اجرای آن زده شده است؛ همانند پروژة نابودی برج‌های دوقلو.

در این باره اسناد متحیّر کننده‌ای وجود دارد که در ایّام جنگ جهانی دوم؛ یعنی قریب به نیم قرن پیش از رخداد این طرح، در سال 2001 م. جزئیّات آن نهایی و مصوّب شده بود.

  •        2012  و جریان فراماسونری
همان طور که گفته شد، زمان رخداد پیش‌گویی‌ها 21/12/2012 م. ساعت11:11 اعلام شده است. مشاهده می‌شود که عموم این ارقام، مرکّب از اعداد 1 و 2 است. به یاد داشته باشیم که یازده عدد مقدّس فراماسونرهاست. عدد یازده در واقعة انفجار برج‌های دوقلو نیز به طور چشم‌گیری قابل مشاهده و ردگیری بود. شعار اینکه دانستن، همه چیز است و تلقین اینکه شما با دانستن آینده می‌توانید آن را به نفع خود تغییر دهید، در واقع نوعی تحریک غرایز و حبّ نفس مخاطبان است که برای حفظ جان خود و فرار از نابودی به سمتی سوق پیدا کنند که مطلوب و در راستای برنامه‌های آنان است. نوع تصاویری که به خصوص در فیلم 2012 دربارة نابودی و متلاشی شدن زمین نشان داده می‌شود، همه در راستای تحریک احساسی بیشتر مخاطب و تقلیل قوای عقلانی و تحلیل منطقی اوست. اگر شما اینترنت را جست‌وجو کنید، نتایج جالبی را مشاهده خواهید کرد. گفته شده است که، زلزلة «هاییتی» و «شیلی» و امثال آن نشانه‌هایی از نزدیک شدن به بحران‌های 2012م. است.

نکتة بسیار مهم، همان جمله‌ای است که در پایان مستند نوسترآداموس 2012 گفته می‌شود که، شاید تقدیر عالم به نحوی رقم خورده باشد، امّا در نهایت این بشر است که سرنوشت نهایی خود را رقم می‌زند و نه هیچ کس دیگر.
 
در مجموعة این آثار چند سناریو به عنوان سرآغاز پایان دوران بیان شده که به اجمال عبارتند از:

ـ بحران‌های طبیعی: مانند سیل و زلزله‌های ویرانگر؛
ـ فقر و قحطی جهانی: ناشی از بحران‌های اقتصادی و تحریم‌های آمریکایی؛
ـ حملة اتمی ایران به اسرائیل و حمایت اروپا و آمریکا از اسرائیل (هولوکاست هسته‌ای ایران)؛
ـ جنگ صلیبی مسلمانان و مسیحیان که مسلمانان آغازگر آن هستند.

سیاوش صلواتیان

نوشته شده در جمعه 89/5/8ساعت 2:42 صبح توسط محمدی نظرات ( ) |

<      1   2   3   4   5   >>   >


قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت