سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مقاومت الاحرار

پروتکل شماره 16

- برای آنکه بتوانیم به طور موثری فعالیتهای اشتراکی غیریهودیان را بدون آنکه به فعالیتهای گروهی خودمان لطمه ‏ای وارد شود، تخریب سازیم، باید همکاری گروهی را در همان مراحل نخستین عقیم کنیم.

معنای این سخن آن است که به نوسازی برنامه ‏های آموزشی دانشگاهها می ‏پردازیم و تمام استادان و مقامات دانشگاهی را مطابق برنامه ‏های سری و محرمانه برای مشاغل جدیدشان آماده می ‏کنیم. انتصاب آنان را خیلی محتاطانه انجام می  ‏دهیم و وضعی پیش می ‏آوریم که کاملا به دولت وابسته بشوند.

- دروسی چون قوانین حقوقی مربوط به دولت و مسایل سیاسی را از برنامه ‏های آموزشی دانشگاهها حذف می ‏کنم و این موضوعات را فقط به تعدادی افراد انتخاب شده که دارای استعدادهای درخشان باشند، می ‏آموزیم. دانشگاهها دیگر نباید طرحهای معجون و مجعولی در زمینه قانون اساسی بیرون بدهند و استادان هم نباید خودشان را به مسایل سیاسی ‏ای که پدرانشان هم از فهم اینگونه مسایل عاجزند، سرگرم کنند.

- وقتی گروه زیادی آن هم به طور نامطلوب، با مسایل سیاسی آشنا شوند، همانگونه که آموزش و پرورش در جوامع غیریهودی جنبه همگانی به خود گرفت، نوعی خیالبافی و بدآموزی بوجود مى‏آید.

ما باید مطالب و موادی را وارد نظامهای آموزشی غیریهودیان کنیم که نظم و انسجام را از سیستم‏های آموزشی آنان بگیرد و اوضاع درهم و برهمی به وجود آورد. اما هنگامی که خودمان به قدرت رسیدیم، تمام مواد و مطالبی را که بى‏نظمی به بار مى‏آورند، و دانش‏آموزان را به نافرمانی وامى‏دارند، از دروس دانشگاهها حذف مى‏کنیم.

- به جای «کلاسى‏سیسم» و تاریخ عهد باستان که چیزهای بد آن، بیش از چیزهای خوب است، مسایل مربوط به آینده را مورد مطالعه قرار مى‏دهیم. به علاوه تمام حقایق مربوط به قرون گذشته را که مطلوب ما نباشند، از لوح ذهن آدمیان پاک مى‏کنیم و فقط اشتباهات حکومتهای غیریهودی را به حال خود مى‏گذاریم و مطالبی چون نحوه زندگی عملی، رعایت نظم، نحوه برقراری روابط با دیگران، پرهیز از خودخواهی که موجب گسترش بدیها است و مسایل تربیتی دیگری از این قبیل، در برنامه ‏ای جداگانه و متناسب با مراحل مختلف زندگی تهیه و تدارک مى‏بینیم. بى‏شک این برنامه از اهمیت ویژه‏ای برخوردار خواهد بود.

- تربیت افراد باید متناسب با مقدرات و نیازهای زندگی آنان صورت گیرد. البته افراد باهوشی پیدا مى‏شوند که مى‏توانند زودتر از حد معمول وارد مراحل بالاتر بشوند. اما این کاملاً اشتباه خواهد بود که ما به خاطر عده معدودی مرزها را بشکنیم و به افراد بى‏استعداد اجازه دهیم که جای افراد مستعد را بگیرند و بدون ضابطه وارد مراحلی شوند که صرفاً متعلق به افراد باهوش است.

- فرمانروایی که مى‏خواهد در قلب و ذهن مردم جایی برای خود باز کند، باید از اقدامات و ابتکاراتی که به سود مردم انجام مى‏دهد، سخن بگوید و در مدرسه و بازار به مردم آموزش بدهد.

- به هر نوع آزادى‏ای در زمینه آموزش خاتمه مى‏دهیم. اما دانش ‏آموزان در هر سنی که باشند مى‏توانند با والدین خود در موسسات آموزشی یا مثل گذشته در یک باشگاه و در روزهای تعطیل گردهم آیند و به بحثهای آزاد معلمان که در زمینه روابط انسانها، قوانین جزائی، و خلاصه تئورى‏های جدید که قبلاً مورد بررسی قرار نگرفته ‏اند، گوش فرا دهند. این تئوریها نخست عقاید جزمی و بسیار قدیمی و سرانجام دین ما را مورد بررسی قرار مى‏دهند.

- از آنجا که قرنها تجربه، به ما آموخته است که عقاید در زندگی و هدایت انسانها نقش بسیار مهمی داشته و این عقاید از طریق تربیت به مردم القاء شده‏اند، لذا ما باید افکار نو و مستقل را چون گذشته به انحصار خویش درآوریم. روش مهار کردن فکر هم اکنون در دست بررسی و مطالعه است. این کار را به وسیله سیستمی که به سیستم دروس عینی معروف است و هدف آن مبدل کردن غیریهودیان به آدمهایی بى‏فکر، بى‏خرد، مطیع که منتظرند دیگران برایشان فکر کنند و عقایدشان را شکل بدهند؛ انجام مى‏دهیم، یکی از بهترین عوامل ما به نام «بورژوئیز» تقریباً تدریس به وسیله دروس عینی را رواج داده است.


نوشته شده در دوشنبه 90/7/11ساعت 2:28 عصر توسط ساجد نظرات ( ) |

سلام علیکم

نمی دونم از شما دوستان چند نفرتون سنتون ربع قرنی شده. من امسال 5 مرداد ربع قرنی می شم. احساس خاصی دارم.

25 سال عمر!!! خیلی حرف پشت این 25 سال نهفته که از جنبه ی فردی ، اجتماعی،بندگی و ... باید براش سخنرانی ها ایراد بشه. چطور تو این 25 سال به پروردگارمون، به دنیا، به انسان ها، به مسئولیت ها مون، به کم کاری ها و تعهد هامون نگاه کردیم. این رو به خودم ، به شما که مثل من ربع قرنی می شید و به اونها یی که قبلاً این مرحله رو گذروندن و اون عزیزانی که بعداً این مرحله رو خواهند گذروند می گم. دوستان من، برادران و خواهران دینی من بیاید از امروز به زندگی مون دقیق تر فکر کنیم ، به من خودمون، به اونچه مطلوبه و به واقعیت ها و فاصله هایی که باید پشت سر گذاشت تا به مطلوب ها دست یافت. امیدوارم زندگی رو زیبا ببیند و امیدوارانه به اون نگاه کنید تا به دنبالش همیشه برای رفع مشکلات و آسیب هاش پویا و با انگیزه حرکت کنید.

تولدتون و تولدم مبارک مؤدب

 

 

 

 

امروز یک سال از دیروز بزرگتر خواهی شد

 

 می دانم

 

 چشمانت انتظار هدیه ای را قدم می زند  ...

 

و شاید تبریکی  ...

 

 هدیه ای خواهم داد

 

 جعبه ای مملو از واژه هایی گنگ

 

واژه هایی که عده ی کمی از مردان دنیا  با   آن  ها    آشنا یند  

 

  راستی ,مردانگی ,مروّت , وفا    ...

 

روزی که آن را باز کردی

 

شاید موهایت به میهمانی آسیاب   رفته    باشند

 

 و شاید بزرگ شده باشی

 

بزرگ  ...

 

 


نوشته شده در سه شنبه 90/5/4ساعت 10:56 صبح توسط ساجد نظرات ( ) |

- هنگامی که سرانجام به طور قطع، در اثر یک کودتای یک روزه - که در همه جا طی یک روز به وقوع می ‏پیوندد به مقام شاهی نائل آمدیم، و نیز هنگامی که بی ‏اعتباری همه حکومتها مورد قبول همگان واقع شد (این کار وقت زیادی لازم دارد شاید یک قرن طول بکشد که این اتفاق به وقوع بپیوندد)، دیگر اجازه نخواهیم داد که توطئه ‏ای علیه ما صورت بگیرد. لذا هر کسی که اسلحه به دست بگیرد و بخواهد علیه شاهنشاهی ما که در شرف شکل گرفتن خواهد بود، قیام کند، او را با بی ‏ رحمی خواهیم کشت.

هر نوع موسسه ‏ای مانند «انجمنهای مخفی» را نابود می ‏کنیم. البته آنهایی که اینک وجود دارند، برای ما شناخته شده هستند و در خدمت‏مان می ‏باشند. لیکن بعداً فعالیت آنها را ممنوع اعلام کرده و اعضای آنها را به قاره ‏های دور از اروپا تبعید می ‏کنیم. به علاوه به وضع غیریهودیان فراماسون که اطلاعات زیادی درباره اوضاع ما دارند، رسیدگی می ‏کنیم و عده ‏ای از آنها را ممکن است به دلایلی نگه بداریم ولی آنان را برای همیشه از تبعید می ‏ترسانیم. به علاوه قانونی می ‏گذرانیم که به موجب آن تمام اعضای انجمنهای مخفی، مشمول تبعید از اروپا واقع شوند.

- تصمیمات حکومت ما قطعی و لایتغیر است.

- در جوامع غیریهودی که ما در آنجا بی ‏نظمی و نابسامانی ایجاد کرده‏ایم، تنها راه ممکن برای برقراری نظم و اعمال حاکمیت، همانا استفاده از روشهای خشونت ‏آمیز است و در این زمینه هیچگونه ارفاقی نباید به قربانیان نمود. زیرا آنها باید فدای رفاه آینده بشوند و رسیدن به رفاه عمومی حتی اگر به قیمت قربانی شدن عده خیلی زیادی بشود، وظیفه اصلی هر دولتی به شمار می ‏رود. اصولاً اعمال قدرت، ثبات حکومت را تضمین می ‏کند و قدرت هم زمانی کسب می ‏شود که بتوان زور گفت. تا سالهای اخیر سیاست اعمال زور بر روسیه حاکم بود وحکومت مستبد این کشور، تنها دشمن سرسخت ما به شمار می ‏رفت. ایتالیا نیز که «سولا» بر آن حکومت می ‏کرد چنین وضعی را داشت. «سولا» ایتالیا را به خاک و خون کشید و کسان فراوانی را تکه پاره کرد ولی چون قدرتی فرعون گونه داشت و از شهامت و قدرت فکری بی ‏مانندی برخوردار بود، مردم را هیپنوتیزم کرده بود، و کسی یارای برابری با وی را نداشت.

لژهای فراماسونری

 

- تا پیش از آغاز شاهنشاهى‏مان، روشی متناقض درباره مسایل سیاسی در پیش مى‏گیریم. بدین معنی که لژهای فراماسونری آزادی را در تمام کشورهای جهان ایجاد مى‏کنیم و سپس آنها را گسترش مى‏دهیم و تمام آنهایی که در زمینه فعالیتهای اجتماعی مشهور باشند، به این لژها جلب مى‏کنیم. زیرا در این لژها مى‏توانیم عوامل اصلی جاسوسی و نیز، عواملی که مى‏توانند روی دیگران اثر بگذارند، پیدا کنیم. آنگاه تمام لژها را تحت رهبری یک اداره مرکزی، که اعضای آن همه از حکمای قوممان هستند، و برای همه ناشناخته ‏اند، درمى‏آوریم. تمام لژها نمایندگانی در اداره مرکزی خواهند داشت که به وسیله این نمایندگان دستورات و برنامه ‏های سری به لژها اعلام مى‏شود. در این لژها، بین عناصر انقلابی و لیبرال نوعی وصلت و ارتباط برقرار مى‏کنیم. ترکیب این لژها طوری خواهد بود که از همه قشرهای جامعه، افرادی در آن عضویت داشته باشند. البته فعالیتهای سیاسی و طرحهای مخفی لژها را از همان آغاز تأسیس و گشایش لژ، زیرنظر مى‏گیریم. باید اضافه کرد که پلیس‏های ملی و بین ‏المللی از جمله کسانی خواهند بود که در این لژها عضویت پیدا خواهند کرد. طبیعی است که غیریهودیان از ماهیت واقعی کار لژها سردرنخواهند آورد به جز خود ما.

- افرادی که با شور و شوق فراوان، عضویت انجمنهای مخفی را مى‏پذیرند، کسانی هستند که در زندگی دنبال هوی و هوس مى‏باشند و نیز افرادی سبک ‏مغزند که هنگام اجرای طرحهایمان و نیز به راه انداختن ماشینی که خود طراح آنیم، مشکلی برایمان ایجاد نخواهند کرد.

اگر در این دنیا نابسامانی و اغتشاشاتی رخ داد، بدانید که اینگونه اغتشاشات را ما به وجود آورده‏ ایم، تا بتوانیم همکاری افراد را با هم از بین ببریم.

- غیریهودیان بدون کنجکاوی، عضویت لژها را مى‏پذیرند. عده‏ای از آنها به خاطر استفاده‏ های مالی و بعضی هم به خاطر رسیدن به موقعیت، شهرت و نیز مورد ستایش واقع شدن، به عضویت لژها در مى‏آیند، ما هم در برآوردن اینگونه خواستها بسیار بخشنده ‏ایم.

علت اینکه موجبات موفقیت آنان را فراهم مى‏آوریم، این است که غیریهودیان پس از کسب موفقیت دچار غرور و خودبینی شده و تلقین‏های ما را بدون مقاومت مى‏پذیرند. شما نمى‏دانید که تا چه حد مى‏توان حتی آگاهترین فرد از افراد غیریهودی را به سادگی در اثر ایجاد غرور ناشی از موفقیت، به تسلیم واداشت. همانقدر که ما برای موفقیت اهمیت قائل نیستیم، غیریهودیان دو چندان به موفقیت اهمیت مى‏دهند و حاضرند برای دست‏یابی به موفقیت، خود را فدا کنند. همین ویژگی و خصلت درونی غیریهودیان مشکل ما را حل کرده و به ما کمک مى‏کند تا آنان را در جهتی که مى‏خواهیم سوق دهیم.

مثلاً آنها را وامى‏داریم که به بحث و بررسی پیرامون محدودیتها و نارسایى‏های فلسفه «فردگرایی» بپردازند. اما آنان نمى‏فهمند که این کار نوعی سرگرمی به شمار مى‏رود و معرفی نارسایى‏های فلسفه فردگرایی خود، نقض و لگدمال کردن مهمترین قانون طبیعت است.

- حال که ما موفق شده‏ایم آنها را به کارهای احمقانه‏ای واداریم، آیا این دلیل کوته ‏فکری آنها نیست؟ آیا این نشان نمى‏دهد که مغزو فکر ما از فکر غیریهودیان تکامل یافته ‏تر است؟ بدون شک همین امر موجب موفقیت ما خواهد شد.

- به راستی چقدر حکمای قوم‏مان در روزگاران گذشته آینده‏ نگر و دوراندیش بوده ‏اند که مى‏گفتند «برای رسیدن به هدفهای مهم باید از هر وسیله ‏ای استفاده نمود و قربانیان فراوانی را برای رسیدن به هدفها فدا کرد» . اگر چه غیریهودیان قربانیان زیادی داده‏ اند، معذالک تعداد قربانیان قوم ما که ملیت ما را نجات بخشیده ‏اند نسبت به تعداد آنان بسیار اندک است.

- مرگ، برای همه یک امر اجتناب ‏ناپذیر است. آنهایی که مانع انجام برنامه ‏های ما مى‏شوند، بهتر است که مرگشان را جلو بیاندازیم و آنها را نابود کنیم. از جمله این افراد فراماسونرهایی هستند که علیه ما اعتراض مى‏کنند. طوری آنها را مى‏کشیم که جز برادران همخون‏مان کسی متوجه نشود. حتی طوری آنها را ازبین مى‏بریم که خود قربانیان هم نفهمند و به نظر آید که مرگ آنها ناشی از نوعی بیماری بوده است. البته برادران خودمان حق افشای این راز را ندارند.

هنگامی که لیبرالیسم را در غیریهودیان تبلیغ مى‏کنیم، باید افراد قوم خودمان و نیز عواملمان، بدون چون و چرا تسلیم شوند و اعتراضی از جانب آنها صورت نگیرد تا مجبور نشویم که با آنها، چون غیریهودیها رفتار کنیم.

- نفوذ و دخالت شدید ما موجب گردیده که قدرت اجرایی قوانین حقوقی غیریهودیان به کمترین میزان، کاهش یابد. البته تعبیر و تفسیرهای لیبرال گونه ‏ای که از قوانین به عمل مى‏آید، به نوبه خود، موجب متلاشی شدن قدرت قوانین شده است. قضات، درباره مسایل اساسی همانگونه تصمیم مى‏گیرند که ما به آنها دیکته مى‏کنیم. به علاوه مدیران غیریهودی موضوعات را آن طور که ما جلوه مى‏دهیم مى‏بینند. البته ما این کارها را بدون آنکه خود، ظاهر شویم و صرفاً از طریق افرادی که آلت دستمان هستند، به مرحله اجرا درمى‏آوریم. حتی سناتورها و مقامات عالى‏رتبه غیریهودی، با ما به مشورت مى‏پردازند.

- میان قوم ما و غیریهودیان تفاوتهای قابل توجهی از لحاظ استعدادها و توانایى‏ها وجود دارد و همین امر موجب شده است که قوم برگزیده ما از بالاترین میزان انسانیت برخوردار باشد و از غیریهودیان متمایز گردد. غیریهودیان گرچه به ظاهر چشمانشان باز است، ولی چیزی نمى‏بینند. به عبارت دیگر، قدرت ابداع (مگر در زمینه مسایل مادی) ندارند و شاید به همین دلیل است که طبیعت، خودش از قبل مقدر کرده است که جهانیان را هدایت کنیم و بر آنان حکمروا باشیم.

ما خواستار تسلیم بدون قید و شرطیم

- هنگامی که حکومت خود را آشکارا آغاز کردیم و زمان شکوهمند حکمروایى‏مان فرارسید، به تمام قانونگزاران اعلام مى‏کنیم که قوانین را ساده، مختصر، ثابت و بدون هرگونه تعبیر و تفسیر وضع کنند تا همگان به راحتی موفق به فهم کامل آنها شوند. مهمترین عاملی که به قوانین ضمانت اجرایی مى‏بخشد، تسلیم بدون قید و شرط در برابر مقررات است. بدین معنی که مقامات پایین، از مقامات بالا اطاعت کنند تا امکان هرگونه سوءاستفاده‏ ای از بین برود.

برای کسانی که بخواهند از مقام خود سوءاستفاده کنند، شدیدترین مجازات را درنظر گرفته‏ایم. به علاوه اعمال و رفتار مدیران را بادقت نظارت مى‏کنیم. زیرا حرکت سریع ماشین دولت در گرو رفتار آنها است. هر نوع اهمال در کار آنها، موجب سستی کار در سایر جاها مى‏شود. لذا، بار دیگر تأکید مى‏کنم که حتی یک مورد از اعمال غیرقانونی و سوءاستفاده از مقام را بدون مجازات نمى‏گذاریم.

پس از اینکه مجازاتهای شدیدی در مورد خلاف کارى‏ها اعمال شد، پنهان کردن و نادیده گرفتن اشتباهات از سوی کسانی که در خدمت دولت هستند، به کلی از بین خواهد رفت و بدین‏سان پایه ‏های قدرت دولت محکم شده و شأن و پرستیژ دولت بالا مى‏رود. اگر برای تخلفات جزئی مجازاتهای سنگین در نظر گرفته نشود، آنهایی که زمام امور را به دست دارند، از مسیر حرکت ملت منحرف شده و مسیرهای دلخواه خود را طی مى‏کنند.

- قضات، مى‏دانند که بخشودن جرائم و لغزشها به معنای تجاوز به حریم قانون است و این کار نشانه تلطیف روح و رقت قلب قاضی نیست. گذشت نشان دادن، در زمینه زندگی شخصی، ایرادی ندارد ولی وقتی که پای مصالح عموم در میان است. گذشت نشان دادن جایز نیست.

- سن قضات و کارکنان امور قضایی نباید از 55 سال متجاوز باشد. دلیل نخست، آن است که افراد سالمند در حفظ عقیده خود خیلی پابرجا و متعصب مى‏باشند. و دیگر آنکه به سختی پذیرای عقاید نو هستند. دلیل دوم، آن است که اعمال این روش نوعی انعطاف پذیری به کارهایمان مى‏بخشد و به راحتی مى‏توانیم افرادی را که کمتر زیرفشارهایمان خم مى‏شوند، عوض کنیم. یعنی کسی که مى‏خواهد مقام و موقعیتش را حفظ کند، باید مطیع محض باشد. به طور کلی ما قضاتمان را از میان کسانی انتخاب مى‏کنیم که با تعهدات خود آشنا باشند و بدانند که وظیفه آنها اعمال مجازات و اجرای قانون است نه آنکه رویایی فکر کنند و به لیبرالیسم بیندیشند. اعمال این گونه روشها موجب مى‏گردد که همکاری گروهی بین قضات از بین برود و آنان فقط به منافع دولت که سرنوشتشان بدان بستگی دارد، فکر کنند.

- امروزه قضات غیرصهیونیست، چون شناخت درستی از رسالت خویش ندارند، بخشودگى‏های فراوانی را در مورد جنایات قایل مى‏شوند. البته گناه این کار به گردن فرمانروایان عصر حاضر است، زیرا در انتخاب قضات دقت کافی به خرج نمى‏دهند و قضات را با مسئولیتهایشان آشنا نمى‏سازند. همانگونه که حیوانات بچه ‏هایشان را به جستجوی شکار مى‏فرستند، غیرصهیونیستها هم به افرادشان مشاغلی را تفویض مى‏کنند، بدون آنکه علت به وجود آمدن مشاغل را به آنان یادآور شوند. به همین دلیل حکومتهایشان به وسیله خود آنان و نیز به سبب مدیریت غلط، از درون مى‏پوسد.

- بگذارید از مثالها وگفتار بالا، درسی دیگر برای حکومت خویش فراگیریم.

- ریشه آزادى‏خواهی را از موسساتی که مسئولیت تربیت نیروی انسانی برای پستهای حساس دولت دارند، از بیخ و بن برمى‏کنیم و تصدى‏اینگونه مشاغل و پستها را به کسانی تفویض مى‏کنیم که به وسیله خود ما تربیت مى‏شوند. ممکن است ادعا شود که بازنشسته کردن کارمندان سالمند، هزینه ‏های سنگین را برای دولت دربرخواهد داشت. در پاسخ باید گفت که اینگونه کارمندان مى‏توانند در بخشهای خصوصی مشغول کار شوند. به علاوه باید خاطرنشان ساخت که تمام پولهای دنیا در دست ما خواهد بود و دولت، ترسی از سنگینی هزینه ‏ها نخواهد داشت.

ما بى‏رحم خواهیم بود

- ما در همه موارد مستبد خواهیم بود و این استبداد، معقول و منطقی به نظر خواهد رسید. تمام اوامر و مقررات ما مورد احترام بوده و بدون چون و چرا به اجرا درخواهد آمد. هرگونه شکایتی از سوی ملت نادیده گرفته مى‏شود و وضعی پیش مى‏آوریم که ریشه همه نارضایى‏ها از بیخ و بن کنده شود. به علاوه برای آنکه چشم همه را بترسانیم، به اعمال مجازاتهای سنگین دست مى‏زنیم.

- هرگونه پژوهش و فرجام خواهی در زمینه دعاوی حقوقی از سوی متهمان را حذف مى‏کنیم و مجازاتهای خود را مشمول پژوهش و فرجام ‏خواهی قرار مى‏دهیم. زیرا نباید اجازه دهیم که فکر پژوهش و فرجام ‏خواهی در ذهن مردم بوجود آید. اگر چنین موردی پیش آمد، ما نیز به نوبه خود تقاضای پژوهش مى‏کنیم. همچنین قضاتی را که موجب شده ‏ند تا فکر فرجام ‏خواهی در میان مردم نضج بگیرد، آنان را به خاطر شناخت نادرستشان از قوانین شدیداً مجازات مى‏کنیم.

من باز تکرار مى‏کنم. مدیران ما هر قدمی که برمى‏دارند، باید با نظارت دقیق ما باشد. زیرا برای آنکه مردم از ما راضی باشند، دولت خوب ما باید کارمندان خوبی هم در اختیار داشته باشد.

- حکومت ما سیمای حکومت پدرشاهی به خود مى‏گیرد که فرمانروا در آن، نقش پدر و سرپرست مردم را دارد. قوم ما و مردم تحت سلطه ما، فرمانروا را پدر خود مى‏دانند که از آنها نگهداری مى‏نماید و نیازهای آنان را برآورده مى‏کند و نیز، روابط افراد را با همدیگر و با فرمانروا مشخص مى‏نماید.

به مردم این فکر را القاء مى‏کنیم که اگر ملت بخواهد در صلح و آرامش بسر ببرد. باید فرمانروا را حامی و سرپرست خود بداند و لب به ستایش اغراق ‏آمیز وی بگشاید.

هنگامی که افرادی را برای تصدی پست و شغلی منصوب مى‏نماییم، مردم را متقاعد مى‏کنیم که صاحبان اینگونه مشاغل و مناصب صرفاً اوامر فرمانروا را اجراء مى‏کنند و از خود قدرت و اقتداری ندارند. مردم نیز دلخوش خواهند بود که فرمانروا، زندگی آنها را از هر جهت تأمین مى‏کند. همانگونه که والدین، نگهداری و تربیت فرزندان خویش را وظیفه ‏ای برای خود تلقی مى‏کنند.

- همانگونه که مى‏دانید، من حکومت استبدادی  ‏مان را در دو چیز خلاصه مى‏کنم: حق و وظیفه. یعنی حق اجرا و انجام وظیفه، مسئولیت مستقیم دولتی است که خود را پدر ملت مى‏داند. چون دولت ما از یک قدرت خاص برخوردار است، حق دارد که انسان را به اجرای مقررات - همانگونه که طبیعت آن را مشخص کرده است - یعنی تسلیم، وادارد. در این جهان هر چیزی حالت تسلیم را دارد. اگر تسلیم آدمی نیست، تسلیم اوضاع و احوال محیط یا ویژگیهای درونی خویش مى‏باشد.

 

- ما باید افرادی را که مرتکب نقض مقررات وضع شده مى‏شوند، مجازات کنیم. زیرا در بطن مجازاتی که برای ترساندن دیگران اعمال مى‏شود، از لحاظ تربیت و تأدیب درس بزرگی نهفته است.

- هنگامی که پادشاه قوم اسراییل، تاج شاهنشاهى‏ای را که اروپا به وی تقدیم مى‏کند، برسرمقدسش مى‏گذارد، به سمت پدر مردم دنیا منصوب مى‏گردد. به علاوه شمار قربانیانی که ناچاراً به پیشگاه وی تقدیم مى‏شود، خیلی کمتر از شمار کسانی خواهد بود که در اثر جنون و رقابت بین حکومتهای غیریهودی قربانی شده‏اند.

- پادشاه قوم ما، در تماس و مشورت مداوم با مردم بوده و از تریبونی که در اختیار دارد، با مردم سخن مى‏گوید و سخنانش در همان ساعت در سراسر دنیا پخش خواهد شد.

 


نوشته شده در شنبه 90/5/1ساعت 3:53 عصر توسط ساجد نظرات ( ) |

<      1   2   3   4   5   >>   >


قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت