مقاومت الاحرار

لایه چهارم: لایه ی ماورا  
 یکی دیگر از لایه هایی که باید به آن توجه شود، بنا شدن این داستان بر پایه ی خیال و مسائل ماورایی است.
 متمرکز کردن ذهن افراد به ماورا، آنها را از توجه به زندگی عادی باز می دارد و به عبارتی مشکلاتی را که در زندگی انسان رخ می دهد و او  قادر به معنا کردن آنها نیست، مفاهیم ماورایی به آنها معنا می بخشد ؛ این به آن معنا نیست که من به ماورا اعتقاد ندارم، بلکه من بر این خُرده می گیرم که، استفاده سو از ماورا برای توجیه هر چیزی اشتباه است.  ترسی که در وجود افراد از مسائلی غیر قابل درک به وجود می آید و یا اتفاقاتی که رخ می دهد و جوابی برای آنها ندارد و آن را به ماورا نسبت می دهد از کارکرد های این قبیل داستان ها است. در داستان هری پاتر به دفعات با این موارد روبرو می شویم و حتی فراتر از آن خود داستان هم یک مُسَکِّن برای التیام درد ناشی از عدم شناخت طبیعت است.

                                                                                                                           
 در کتاب ششم داستان هری پاتر، زمانی که نخست وزیر انگلیس در حالتی مضطرب در اتاقش در حال قدم زدن است و به قتل های مرموزی که عاملین آن پیدا نشده و یا فرو ریختن چند پل، فکر می کند و فشار افکار عمومی را بر روی خود حس می کند، ناگهان وزیر سحر و جادو ظاهر می شود و به او می گوید که این حوادث رخ داده در جامعه ی انسانی، از سوی جادوگران سیاه می باشد و هیچ دلیل منطقی ندارد.
ادامه مطلب...

نوشته شده در یکشنبه 89/7/18ساعت 9:45 عصر توسط محمدی نظرات ( ) |

                                                                                  
لایه دوم: لایه ی تحلیل شخصیت ها

یکی دیگر از لایه هایی که باید به آن در این داستان توجه کرد چند بعدی بودن شخصیت های این داستان است. البته این بخش ؛ تکمیلی است برای لایه های دیگر داستان:
هری پاتر: در نمایی بسیار سطحی جادوگری است که نماد شر، را به دفعات نابود می کند. ولی ابعاد دیگر این شخصیت عبارت است از:
یک ناجی: هری پاتر نماد یک ناجی است که وظیفه اش نجات جامعه است. در سر راه به کمال رسیدن این ناجی موانعی است که این موانع در برخورد های تند و آزار دهنده ی خاله و شوهر خاله و پسر خاله اش دیده می شود. این ناجی که از سوی مربیان ماهری تربیت می شود امیدی است برای نجات جهان. این منجی همچون حضرت موسی در یک محیط ناخواسته بزرگ می شود (خانه خاله ی هری) و همچون مریم مقدس، گاه برای رهایی از دست فشار اطرافیانش (شوهر خاله ی خشنش) باید روزه ی سکوت بگیرد. این منجی مانند دیگر منجیان و دیگر قهرمانان تاریخ، باید پالایش شود ؛ او باید تنها لکه ی آلوده در خود را که باعث آشفتگی و عصبانیت های گاه و بی گاهش می شود (انرژی پلیدی که در زمان کودکی به طور ناخواسته از ولدمورت گرفته است) را از خود بیرون کند و این تنها با یک خودکشی داوطلبانه (در کتاب 7= زمانی که او در جنگل رو در روی ولدمورت قرار می گیرد) صورت می گیرد و او از این پس پاک به حساب می آید !  
آمریکا: همان طور که در لایه قبلی توضیح دادیم هری پاتر در نمایی دیگر، نماد آمریکا است. که سعی در نجات جهان از ظالمین دارد. در این داستان گفته شده که هری پاتر در برخورد با ولدمورت (در یک دید کلی نماد دشمنان آزادی و در یک نمای کوچکتر نماد آلمان است.) کمی از قدرت او را به طور غیر ارادی می گیرد (جادوی سیاه) و این نشان می دهد که آمریکا رگه هایی از ظلم را در برخورد خود با جوامع اعمال می کند ولی همان طور که داستان سعی در القای آن دارد این خشونت و ظلم،
  به صورت غیر ارادی از سوی آمریکا (ناجی) نشان داده می شود. و همان طور که در داستان به صورت بسیار واضح بیان شده، هری پاتر از جادوی خلع سلاح استفاده می کند و با این طلسم است که در نبرد های خود پیروز می شود (و در داستان از قول یاران دامبلدور نقل شده که این جادو به نوعی امضا و مشخصه هری پاتر است) در حالی که ولدمورت و یارانش بیشتر از طلسم مرگ استفاده می کنند. این نشان دهنده ی گفتار آمریکا است که می گوید ما برای خلع سلاح به کشور ها حمله می کنیم و قصدمان فقط خلع سلاح است.
و نکته ای دیگر که باید به آن توجه کنیم این است که هری پاتر در ابتدای سال در زمان گروه بندی، وقتی کلاه گروه بندی می خواست او را به گروه اسلیترین بفرستد، هری چندین بار گفت که
  اسلیترین نه ، و این هم نشان می دهد که آمریکا با اینکه دارای قدرت زیادی است، طرف ظلم را انتخاب نکرده و به صورت آگاهانه طرف خوبی و خیر را انتخاب کرده و این هم نوعی خلاص شدن آمریکا از زیر فشار افکار عمومی را به دنبال دارد. زیرا این لایه ی داستان به همراه دیگر لایه ها در ذهن خواننده قرار می گیرد و در بخش ناخودآگاه ذهن فرد اثر می گذارد ! 
دامبلدور (مدیر مدرسه هاگوارتز): این شخصیت هم دارای لایه های زیاد معنایی است:
یک حامی بزرگ: به تناسب زمان دامبلدور نماد یک حامی قدرتمند است برای ناجی آینده (هری پاتر)
  ولی باید دانست اگر چه
ادامه مطلب...
نوشته شده در یکشنبه 89/7/18ساعت 9:39 عصر توسط محمدی نظرات ( ) |

این داستان هم زنده کننده یادِ واقعه ی مشکوک هلوکاست است و هم نشان دادن یک الگو و منجی (آمریکا) و هم منحرف کننده اذهان به ماورا الطبیعه است.
من یکی از خوانندگان مجموعه کتاب های هری پاتر و بینندگان فیلم های هری پاتر هستم. مدتی پیش که تازه کتابهای هری پاتر را به پایان رساندم، به نکاتی برخوردم، که تقدیم خوانندگان جست و جوگر می کنم .
شایسته است پیش از هر چیز به خلاصه ی داستان توجه فرمایید:
هزاران سال پیش در جامعه ساحران چهار جادوگر بزرگ به نام های گودریک گریفندور، هلگا هافلپاف، روینا رونکلاو  و  سالازار اسلیترین  به تاسیس مدرسه ای با نام هاگوارتز برای آموزش سحر اقدام کردند.  این چهار جادوگر که چهار گروه را در مدرسه به وجود آوردند، بنا به سلیقه و تفکر خود به آموزش پرداختند.  اما در میان اینها سالازار اسلیترین به این عقیده داشت که باید جادوگرانی را در مدرسه تعلیم دهیم که دارای خون خالص جادوگری هستند، یعنی پدر و مادر آنها جادوگر باشند (و انواع دیگر جادوگران به این صورت است که: یکی از والدین جادوگر باشد، یا هیچ یک از والدین جادوگر نباشد و فقط فرزند ساحر متولد شده باشد ) آن سه جادوگر دیگر با عقیده ی وی موافق نبودند بنابراین اسلیترین از مدرسه خارج شد و قبل از خروج از مدرسه تالاری را در اعماق آن بنا کرد و هیولایی را در آن نهاد و درب تالار را بست  به امید اینکه روزی نواده واقعی اش برگردد و با باز کردن درب تالار، مدرسه را از وجود خون ناخالص  پاک کند.

                                                                                             

هزاران سال بعد از آن چهار جادوگر، پسری به نام « تام مارلو ریدل » که دارای استعداد جادوگری است همراه دیگر محصلین وارد هاگوارتز می شود و سال اول تحصیل خود را آغاز می کند. سالها می گذرد و آن پسر کوچک  که اینک نوجوانی شده، متوجه می شود که مادرش جادوگر و پدرش غیر جادوگر بوده و در عین حال از خون مادری اش به سالازار اسلیترین می رسد. او در مدت تحصیلش در هاگوارتز دوستانی را در کنار خود جمع می کند. ‹ تام ›  برای خلاص شدن از نام پدرش که یک غیر جادوگر بوده، اسم خود را به   « لُرد ولدمورت » تغییر می دهد. او یک بار موفق به باز کردن تالار اسرار می شود که در پی آن دختری به  وسیله ی هیولای آزاد شده از تالار، کشته می شود. تام ریدل از آنجایی که زیر نظر یکی از اساتید خود به نام دامبلدور بوده موفق به باز کردن تالار برای بار دوم نمی شود و بعد از مدتی تصمیم به ترک مدرسه می گیرد . سال ها بعد ولدمورت به همراه یارانش که به مرگخواران معروف اند با نیروی سیاه خود به جامعه جادوگری حمله می کنند و با این که با مقاومت هایی روبرو می شوند ولی باز به کشتار ادامه می دهند. پیش گویی رخ  می دهد که در آن گفته شده است که کودکی به دنیا خواهد آمد، که ولدمورت را نابود  می کند، ولدمورت در صدد کشتن آن کودک بر می آید و زمانی که کودک یک سال دارد، ولدمورت او را پیدا می کند. ولدمورت پدر و سپس مادر کودک را به قتل می رساند. و زمانی که می خواهد کودک را با طلسم مرگ به قتل برساند، طلسم به خودش بر می گردد و او نابود می شود. جهان جادوگری دوباره روی آرامش را  می بیند.
ادامه مطلب...

نوشته شده در یکشنبه 89/7/18ساعت 9:27 عصر توسط محمدی نظرات ( ) |

<   <<   26   27   28   29   30   >>   >


قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت