سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مقاومت الاحرار

The Book of Eli

 

مهندسی معکوس برای عقاید  اوانجلیک

 

نمی توان فیلم "کتاب ایلای" را تنها نتیجه فیلمسازی برادران هیوز ( که مهمترین آثارشان "در جهنم"  به سال 2001 و "جامعه تهدید شده" در سال 1993 بوده) و حتی تالیف نوسینده گمنامی با اسم "گری ویتا" دانست که این نخستین فیلمنامه اش به شمار می رود و با نام  مستعار GAZ تا کنون یک تدوین گر بازی های کامپیوتری بوده است. خصوصا که "کتاب ایلای" یک فیلم  ایدئولوژیک آخرالزمانی به شمار رفته و نه برادران هیوز و طبعا نه گری ویتا هیچکدام تاکنون در طی فعالیت هنری شان نشانی از تمایل به این گونه آثار بروز نداده اند. اگرچه در این یکی دو ساله  ، بسیاری از سینماگران بی ارتباط با این نوع سینما ( بنا به سیاست های غالب کمپانی های هالیوودی) وارد این عرصه   شده اند ؛ همچون کویینتین تارانتینو ، متیو کاسوویتس ، لارس فن تریر ، ویلیام فرید کین و حتی امثال مارتین اسکورسیزی و ...

اما به نظر می آید مهمترین عنصر سازنده فیلم "کتاب ایلای" ، تهیه کننده آن جوئل سیلور باشد که در کارنامه سینمایی اش ، تعداد زیادی فیلم های ایدئولوژیک و به خصوص آخرالزمانی یافت می شود. از سه گانه "ماتریکس " گرفته تا "تئوری توطئه" و "وی برای وندتا" و "تهاجم" و تا همین "شرلوک هلمز" که گای ریچی درباره فراماسونری در سال جاری جلوی دوربین برد. از همین رو فیلم "کتاب ایلای" در میان خیل آثار آخرالزمانی امروز ، جایگاه خاصی پیدا می کند. مشخص است که فیلم به سبک و سیاق تولید در هالیوود ، به صورت طرح یا قصه و داستان توسط تهیه کننده یعنی جوئل سیلور سفارش داده شده ، سپس برای تبدیل شدن به فیلمنامه به "گری ویتا" سپرده اند و بعد از آن ، برادران هیوز برای کارگردانی آن انتخاب شده اند. اما آنچه بیش از هر یک از عوامل یاد شده در فیلم "کتاب ایلای" روشن است ، همانا تاثیر شخص جوئل سیلور برکلیت ساختار روایتی و سینمایی اثر است. شباهت های انکارناپذیری که مابین تولیدات پیشین سیلور و فیلم "کتاب ایلای" به چشم    می خورد ، اثبات این مدعا می تواند باشد.

داستان فیلم مانند برخی از آثار اخیر سینمای آخرالزمانی همچون "جاده" یا "لژیون" و یا "بابل پس از میلاد" ، یک قصه پست آپوکالیپتیک یا پسا آخرالزمانی است. یعنی تمدن بشری به دلائل نامشخصی نابود شده و حالا تعداد معدودی که باقیمانده اند برای بقا یا حفظ نسل انسان ، تلاش می نمایند.

اما اگرچه در فیلمی مانند "جاده" چندان از علل نابودی تمدن بشری سخن نمی رفت ولی در فیلم "کتاب ایلای" به تدریج و با پیشروی داستان که سوالات بیشتری در ذهن مخاطب ایجاد می گردد ، سعی شده نه به طور واضح و مشخص ، بلکه با ارائه کدهای روایتی، به چگونگی آن ویرانی اشاره شود. مثلا در یکی از صحنه های میانی فیلم که شخصیت اصلی داستان برای دختری که همراهش است ، گذشته را توضیح می دهد ، این اشاره ها وجود دارد. او می گوید:

"...جنگ یک سوراخ بزرگ در آسمان ایجاد کرد ، خورشید پایین آمد و همه چیز و همه کس را سوزاند. من سرگردان و آواره بودم. واقعا نمی دانستم که چه بکنم یا کجا بروم. فقط از اینجا به آنجا می رفتم و سعی می کردم زنده بمانم..."

در جایی دیگر از فیلم نیز صحبت از جنگی است که رخ داده و بسیاری از مظاهر تمدن را به نابودی کشانده است. جنگی که سوراخی در آسمان ایجاد نموده یعنی لایه اوزون را پاره کرده است. بنابراین جنگ یاد شده ، احتمالا یک جنگ هسته ای بوده که باعث سوختن و کوری بسیاری از بازماندگان کره خاکی گردیده است. به گونه ای که هرچه در کادر دوربین رویت می شود ، خرابی و ویرانی و قتل و غارت و کشتار است. در همان نخستین سکانس فیلم که دوربین برروی اجساد متلاشی شده تراکینگ می کند و یک گربه وحشی لاغر به یکی از این اجساد یورش برده ، دوربین آرام و با زمینه صدای نفس کشیدن پشت ماسک به کمینگاه مردی تنها با سر و روی پوشیده نزدیک می شود که با تیرکمانش ، گربه بخت برگشته را نشانه رفته و سپس تیر از کمان رها شده ، از آن گربه ، شام شب مرد را فراهم می آورد. از همین جا و با پازل شدن سکانس بعدی که مرد به خانه مخروبه ای پناه   می برد و به فراهم آوردن عذایش و همچنین استراحت مشغول می شود ، به راحتی می توان پی برد که فاجعه عظیمی برروی کره خاکی اتفاق افتاده است.(اینچنین فیلمنامه و فضای قوی فیلم "کتاب ایلای" ، با طمانینه و سنگینی خاصی به سنگینی   فاجعه ای که اتفاق افتاده، مخاطبش را با حادثه عظیمی که کزه زمین را به خاک و خون کشیده ، آشنا می سازد. )

مرد تنها ( با بازی دنزل واشینگتن) که در دل بیابان های بی آب و علف و خرابه های تمدن بشری به سوی مکانی نامعین ، پیش می رود ، فقط در یک صحنه فیلم ، وقتی تقریبا به انتهای مسیرش رسیده ، خود را "ایلای" معرفی می نماید. مردی با سر و وضعی پرگرد و خاک و کوله ای که درونش کتابی پنهان ساخته است. کتابی که هر از گاهی آن را از درون پارچه های محافظش خارج کرده و مطالعه می کند. او برای محافظت از این کتاب تا سر حد مرگ پیش می رود و با سلاح هایی که در اختیار دارد از جمله یک تیغ بلند ، یک اسلحه اتوماتیک و یک تیرکمان ، با کسانی که بخواهند به آن دسترسی پیدا کنند ، مقابله می کند.

اما هنگامی که "ایلای" به شهری می رسد و درمی یابیم که در آن شهر فردی به نام "کارنگی"(با بازی گری اولدمن) هم با استخدام عده ای از راهزنان و اراذل در پی همان کتاب است ، کنجکاو     می شویم که چه موضوع با اهمیتی در آن کتاب وجود دارد که فردی همچون کارنگی با آن دم و دستگاه آل کاپونی سعی در بدست آوردنش دارد. خود کارنگی در یکی از صحنه های فیلم در مقابل پرسش معاونش راجع به آن همه اشتیاق و صرف سرمایه مادی و انسانی که کارنگی برای دستیابی به آن کتاب هزینه می کند ، پاسخ می دهد:

"آن کتاب یک اسلحه است که قلب ها و مغزهای ضعیف و ناامید را نشانه می رود، اگر ما می خواهیم بر جایی گسترده تر از این شهر حکم برانیم ، به آن کتاب نیاز داریم. مردم از همه جای دنیا خواهند آمد اگر کلمات از آن کتاب باشد..."

روشن می شود که کتاب مورد بحث ، شبیه آنچه در "ایندیانا جونز و صندوقچه گمشده"( استیون اسپیلبرگ)  وجود داشت ، تصاحبش می تواند حکومت جهانی را به صاحبش ببخشد. کتابی که با هوشمندی جوئل سیلور و برادران هیوز و گری ویتا ، تا آخرین سکانس های فیلم ، رویت نمی شود و مخاطب به طور قطعی  نمی تواند به ماهیت آن پی ببرد. "سولارا" شخصیت دیگر فیلم است که کارنگی با گروگان گرفتن مادرش ، "کلودیا" ، او را برای جلب نظر "ایلای"جهت ماندن در آن ، نزد او  می فرستد. در همان دیدار ، ایلای کلماتی از کتاب را برای سولارا به صورت دعای پیش از شام زمزمه می نماید. بالاخره با نشانه هایی که سولارا ناگزیر و به دلیل شکنجه مادرش به کارنگی می گوید( با انگشتانش ، علامت حک شده برروی جلد کتاب که یک صلیب است را نمایش می دهد) این فکر در ذهن مخاطب قوت می گیرد که کتاب یاد شده ، همان کتاب مقدس مسیحیان یعنی انجیل است. اگرچه در صحنه ای که سولارا سعی دارد تا از خواب ایلای استفاده کرده و نگاهی به کتاب بیندازد ، تنها کلمه "ایلای" را روی آن می توان دید. از همین روست که وقتی در اواخر فیلم ، کارنگی کتاب را با زور اسلحه از ایلای گرفته و نقش صلیب را روی آن می بینیم ، هنوز در شک هستیم که آیا کتاب اصلی به دست او رسیده یا بازهم ایلای کلک دیگری سوار کرده و دوباره به کارنگی رودست زده است!

اما در برخی صحنه های دیگر هم ایلای که با سولارا برای رسیدن به هدفش ( که آن را "غرب" ذکر می کند!) ،در بیابان ها و اماکن مخروبه ره می سپرد ، همچنان از آیات کتاب مقدس برایش می خواند تا شک مخاطب درباره محتوای کتاب کمتر و کمتر شود.

آنچه که اهمیت نسخه کتاب مقدسی که در اختیار ایلای قرار دارد را بیشتر می کند ، آن است که از فحوای صحبت هایی که از طرف کارنگی بیان می شود ، متوجه می شویم که کلیه نسخه های این کتاب پس از جنگ هسته ای ، سوزانده شده است.(چرا و از سوی چه کسانی؟ توضیحی داده    نمی شود) و آنچه نزد ایلای است تنها نسخه باقیمانده به شمار می آید. نسخه ای که گویا قرار است تمدن بشری را از اضمحلال نجات بخشد و نسل انسان ها را از نابودی برهاند.


نوشته شده در دوشنبه 90/8/2ساعت 10:2 صبح توسط ساجد نظرات ( ) |



قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت