سلام امید وارم بتونید از مطالب داخل وبلاگ به نحو احسنت استفاده کنید دوره کارگاهی بهاییت هم ان شاالله از شنبه 1/8/89 در مسجد دانشگاه از ساعت 12:30الی12:45 به صورت کوتاه مفید مختصر همراه با دادن مطالب جالب وجذاب به متقاضیان .به امید آگاهی هرچه بیشتر شما دوست عزیزو عنایت الطاف الهی رها بسم الله الرحمن الرحیم 1.بنیان گذار فرقه بابیه ، سید على محمد شیرازى است . او چون در ابتدا مدعى باب بودن (دروازه ارتباط) با امام زمان علیه السلام بود ملقب به باب شد و پیروانش ((بابیه )) نامیده شدند. او از ابتدا با شیخیه آشنا شد و از این طریق راهى به مسائل عرفانى و تفسیر آیات و احادیث یافت . این مقالات نه بخاطر دشمنی با شخصی یا گروهی و نه بخاطر کینه و انتقام در این قسمت آورده شده اند . بلکه فقط و فقط بخاطر محبت به اونایی که راهشون رو گم کردند چون ما همه انسانها رو دوست داریم چون اگر چه در دین با ما برادر نباشند ولی در خلقت که با ما برابرند. پس شما هم اگر به هر دلیلی با خوندن این مطالب احساس کردی که ما حرف ناحق نوشتیم و یا دروغ میگیم میتونی با ما تماس بگیری و ده ساعتم که بخوای حرف بزنیم تا به یک نتیجه ای برسیم. آخه حقیقت که دو تا نمیشه! بعدشم اگر بازم به نتیجه نرسیدیم و احساس کردی ما با بی منطقی جوابتو دادیم و یا با این مقالات بهت توهین کردیم - باشه؛ من بعنوان نویسنده مقالات از شما معذرت میخوام هر چند تا حالا هر کدوم از بهاییهایی که من میشناختم با خوندن این مطالب یا توبه کردند یا لا اقل ارتباط دوستانشون رو با من بیشتر کردند و فقط یک مورد بوده که موضع غیر منطقی نشون داد که اونم طفلکی تقصیر نداشت. بدجوری تحت فشار اجتماعی و ... قرارش داده بودند و یک کم هم مشکل شخصی داشت. بهر حال در پایان این بخش از اینکه تونستی تا این قسمت رو بخونی خوشحالم و باید قدر خودت رو بدونی چون کمتر کسی اینقدر جرات داشته که تا اینجای کار رو بیاد (میون بهائیها) و اینهم حتما خواست خدا بوده که میخواد هدایتت کنه. به نقل از سایت رهپویان وصاال روی سخن من با کسانی است که بهاییت را به عنوان حقیقت مطلق زندگی خود قبول کرده اند. عزیزان من: من نه از کسی حقوق میگیرم و نه کسی منرا مجبور کرده است و نه تعصب خاصی روی دین خاصی دارم. من مطمئنم که تحقیقاتم در زمینه ادیان و تفکرات مختلف مردم جهان در این زمان و نیز در تاریخ چند هزار ساله دنیا از همه شما بیشتر بوده و خشبختانه تکیه زیادی بر بیطرفی در کشف حقیقت یا همان تحری حقیقت داشته ام. من در چند روز اولی که وارد تحقیق در بهاییت شدم و سایتهای شما را دیدم و در تالارهای گفتمانتان به مباحثه پرداختم و چند مطلب کوتاه را خالصانه برایتان نوشتم حد اقل 100 شبهه اساسی که وجود هر کدام از آنها در یک تفکر نشانه تناقض یا عقب ماندگی و یا لا اقل اشتباه مکرر آن نویسنده یا متفکر است بطور مستقیم یا غیر مستقیم در مقالاتم آوردم و تا کنون جز تعدادی نامه پر از فحش یا تلفن تهدید آمیز یا چند خط پاسخهای مغرورانه از کسی جوابی دریافت نکرده ام. اگر واقعا شما حقیقت را میگویید چرا از دانستن عقاید دیگران میترسید؟ چرا هیچوقت یک بهایی در عالم خلقت پیدا نشده که بخواهد با مخالفینش به مناظره بنشیند و جمع زیادی بیطرف هم مناظره آنها را ببینند؟ چرا آنهمه مانع روانی جلوی راه کسانیکه بهر دلیلی از شما خارج میشوند میگذارند مثل چاپ عکسش در روزنامه ها و طرد روحانی و اینکه کسی از بهاییها حق حرف زدن با او را ندارد؟ و چرا برای هر چیز یک توجیه میسازید و هر وقت کذب آن توجیه ثابت شد توجیه دیگری می آورید؟ اگر حقیقت بود که جواب نداشت که بخواهید بعد زیر آن بزنید و یک جواب دیگر که هیچ ربطی به قبلی ندارد بیاورید! مگر در مورد محمد ابن حسن عسن عسکری اول نگفتید همان حضرت اعلی(علیمحمد باب) است و بعد که در کتاب خودتان چند مورد نشان دادم که علیمحمد خودش به وجود شخصی به این نام اعتراف کرده حرفتان عوض نشد و نگفتید محمد ابن حسن عسکری از دنیا رفته!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! و بعد که نتوانستید اینرا هم ثابت کنید و من خلاف آنرا ثابت کردم نگفتید اصلا دنیا عوض شده و پیغمبر جدید آمده و همه برنامه هایی که قرار بود انجام شود بهم خورده است!!! مگر در مورد خاتمیت پیغمبر اول نگفتید طبق آیات قرآن این مساله مردود است و آقای باب پیغمبر بعد از حضرت محمد(ص) است و بعد که آیات روشن قرآن را دیدید و انگشت حیرت به دهان گرفتید دوباره به توجیه جدیدی که هر بچه ای به کذب آن واقف است پرداختید و گفتید آری محمد(ص) پیغمبر آخر است اما تا قیامت و قیامت با ظهور باب بوقوع پیوست!!!!!!!!!!!! عزیزان من: این چه حقیقتی است که شما قبول کرده اید. چرا هیچ شباهتی به حقیقت ندارد. نه میشود بفهمیم. نه میشود تحقیق کنیم. نه میشود با مخالفش صحبت کنیم. نه میشود بدنبال چرا هایش برویم. نه میشود شروعش را باور کنیم. نه میشود پایانش را بدانیم. نه اولش و نه آخرش را نمیفهمیم. مگر عصر حجر است که با شما این برخورد را میکنند؟ خدایا چرا شما ها اینقدر بی خیالید؟؟ مگر من برای خودم این چیزها را میگویم؟ بابا یکی بیاید جواب من را بدهد. آخر تا کی باید باور کنید ماست سیاه است یا روز شب است؟ جواب خدا را چه میدهید؟ اصلا کدام خدا!!! جواب حضرت مهدی(ع) را که نشانه های ظهورشان طبق وعده های تمام کتب آسمانی و احادیث روشن اسلامی بسیار نزدیک است را چه میدهید؟ وقتی صدای منادی آسمانی بلند شد که و نام ایشان را با صدایی که همه اهل عالم بشنوند بزبان آورد: محمد ابن الحسن عسکری و با فاصله کوتاهی صدای رسای ایشان که:
مگر میتوانید به ایشان هم همان جوابی را بدهید که به شما یاد داده اند؟ من دلم برای شما چند هزار بهایی داخل ایران میسوزد که آنروز بدبختترین مردم و سر افکنده ترین گروه خواهید بود. اگر این سوالات جواب منطقی داشت (منطقی که همه مردم جهان میفهمند نه منطقی که خودتان هم با شک میگویید!.. من یک سری از جوابهایی که به مبلغین گفته بودند در پاسخ شبهات میتوانن استفاده کنند دارم که اگر لازم شد می آورم تا خودتان ببینید چه خبر است!) مطمئن باشید نه من مسلمان میشدم و نه یک مسلمان حاضر بود یک روز دیگر هم مسلمان بماند. تمام این حرفها مدرک دارد ولی تمام این سوالات یک جواب دارد و من حاضرم با نهایت دوستی و برادری کامل برای یکایک شما عزیزان توضیح دهم. بصورت حضوری. (در هر جای دنیا)
2.پس از مرگ سید کاظم رشتى ، مریدان او به دنبال جانشینى بودند. سید على محمد در این موقعیت خود را باب امام دوازدهم معرفى کرد و برخى از پیروان سید کاظم هم از او تبعیت کردند. سید على محمد به تدریج ادعاى مهدویت ، و سرانجام نبوت نمود.
3.سید على محمد چندین بار توسط حکومت وقت دستگیر و هر دفعه از گذشته خود ابراز ندامت نمود لکن هر بار توبه را مى شکست و دوباره تبلیغ را شروع مى نمود تا اینکه سرانجام در تبریز تیرباران شد.
4.باب آراى متناقضى ابراز نموده که برخى در کتاب بیان او آمده است . او نسبت به کسانى که آیین او را نپذیرند خشونت زیادى سفارش کرده است ؛ همه افراد جز بابى ها باید از بین بروند و همه کتابهاى دیگر باید محو شوند.
5.فرقه بهائیه منشعب از فرقه بابیه است . بنیان گذار آیین بهائیت ، میرزا حسینعلى نورى معروف به بهاءالله است . او از پیروان و مبلغان باب بود. برادر کوچکترى هم به نام میرزا محیى (صبح ازل ) داشت که وصیتى از باب مبنى بر جانشینى در دست داشت و از این رو پس از مرگ باب ، عده اى او را جانشین باب دانستند لکن به جهت سن کم ، میرزا حسینعلى زمام کارها را به دست گرفت .
6.از آنجا که باب به ظهور فردى پس از خود با مقام ((من یظهره الله )) نوید داده بود افراد زیادى ادعاى چنین مقامى کردند که توسط حسینعلى و همکارى یحیى یا کشته شدند یا از ادعاى خود دست برداشتند. سپس میرزا حسینعلى این مقام را براى خود ادعا کرد و از اینجا نزاع اصلى در میان بابیان آغاز شد. بابى هایى که ادعاى حسینعلى را نپذیرفتند و بر جانشینى یحیى باقى ماندند ازلى نام گرفتند و پیروان حسینعلى (بهاء الله ) بهائى خوانده شدند. او با ارسال نامه هایى به اطراف رسما آیین جدید را اعلام و عده زیادى به او ایمان آوردند.
7.میرزا حسینعلى مقامات زیادى براى خود ادعا کرد که مهمترین آنها مقام الوهیت و ربوبیت بود. او همچنین ادعاى شریعت جدیدى نمود و کتاب اقدس را نگاشت .
مهمترین کتاب بهاء الله ایقان بود که در آخرین سالهاى اقامتش در بغداد نوشته است .
8.پس از مرگ میرزا حسینعلى ، پسر بزرگش عباس افندى ملقب به عبد البهاء، جانشین وى شد. از رویدادهاى مهم در زمان او، سفرش به اروپا و امریکا بود که نقطه عطفى در آیین بهایى محسوب مى شود و او در این سفرها تعالیم باب و بهاء را با آنچه در غرب تحت عنوان مدرنیسم متداول بود آشتى داد.
9.برخى از تاءثیرات فرهنگ غربى در عبدالبها در تعالیم او آشکار است : ترک تقلید، تطابق دین و علم و عقل ، وحدت زبان و خط، وحدت اساسى ادیان ، ترک تعصبات ، تساوى حقوق زن و مرد و...
10.پس از عبد البها، شوقى افندى فرزند ارشد دخترش بنا به وصیت عبدالبها جانشین وى شد. او بر خلاف نیاى خود از دانشگاه بیروت و آکسفورد تحصیلات رسمى داشت . وى نقش ویژه اى در توسعه تشکیلات ادارى و جهانیآیین بهائیت ایفا نمود.
11.آیین بابى و بهایى از ابتداى پیدایش در میان مسلمانان به عنوان اعتقادى انحرافى و فرقه ضاله شناخته شده است . ویژگیهاى مهدى موعود در احادیث اسلامى به نحوى تبیین شده که راه هر گونه ادعاى نادرست را مى بندد. ادعاى دین جدید توسط باب و بهاء مخالف با اعتقاد به خاتمیت پیامبر اسلام است . لذا علیرغم تبلیغات وسیع هیچ گاه بهائیان در میان مسلمانان جایگاهى نیافتند.
روی صحبتم با مبلغین بهاییت است. شما که از پاسخ دادن به کتب مخالفینتان که به بیان تناقضات کتبتان در 15 جلد کتاب مفصل پرداخته اند میترسید چرا در غرب و شرق عالم بنام اسلام نیرو میگیرید و بعد به آنها میگویید که اسلام نسخ شد؟ چرا خود را دور از سیاست میدانید ولی تا یک ذره حکومتی به شما مایل شد با همه نیرو وارد ارکان آن میشوید؟ چرا خود را دور از جنگ میخوانید در حالیکه میدانید قبل از انقلاب ایران چه تعداد زیادی از بهاییان از افسران ارشد نظام و ساواک بودند و رهبری بهاییان ایران در آن زمان رییس ستاد ارتش انگلستان بود!؟ چرا خود را از شاه جنایتکار ایران جدا میدانید در حالیکه هژبر یزدانی (بهایی صاحب دهها کارخانه اصلی ایران در قبل از انقلاب و پشتوانه مالی گسترش بهاییت در ایران) هر هفته پیامی در یک صفحه کامل روزنامه های آن دوران در تایید کامل وی و تمجید از سیاستهای وی مینوشت و همراهی جامعه بهایی ایران را با سیاستهای او اعلام میداشت؟ چرا خود را پیرو دینی میدانید که موعود اسلام است در حالیکه هیچ جای اسلام وعده به دین جدید نداده بود و هیچ مسلمانی منتظر پیغمبر جدید و کتاب جدید نبود؟ چگونه شخصی را مهدی موعود میدانید که خودش گفته من مهدی موعود مسلمانان نیستم!؟؟
چگونه امام دوازدهم شیعه را علیمحمد باب میدانید در حالیکه شش هزار حدیث از پیغمبر و یازده امام در باب اینکه ایشان محمد ابن حسن عسکری (ع) نام دارند و از ولد حسین ابن علی علیه السلام هستند و فرزند نهم امام حسین علیه السلام هستند در اسلام(شیعه و سنی) نقل شده است؟ بگذریم از اینکه جناب باب خودشان بارها این مطلب را تصریح کرده اند!( اگر واقعا دنبال حقیقتید منبع بخواهید.) و بعد شما چگونه ایشان را صادق میدانید اگر در جایی دیگر خودشان را رابط (باب) و در ارتباط مستقیم با حضرت محمد ابن حسن عسکری (ع) بداند و در جای دیگر خود ایشان باشد و در جای دیگر ….. و در جای دیگر …!؟ عزیزان من: چرا کتابهای خودتان را نمیخوانید؟ چرا نمیپرسید کتاب ایقان در این صد ساله اخیر چند بار توسط رهبرانتان تغییر یافته است. اگر دروغ میگویم چاپ اول و چاپ چهارمش را بیاورید اگر تفاوتهایش کمتر از یکصد مورد بود منرا اعدام کنید. چقدر آیات قرآنی بوده که در چاپ اول که ایقان واقعی است با تحریف از قرآن نقل شده بود و به تدریج تغییر دادند و آیات اصلی را نوشتند!(چون دیگه خیلی تابلو بود). چرا کتابهایی را که در مقالاتم نوشتم (از آقایان علیمحمد باب و حسینعلی بها) به شما نمیدهند؟ چرا تفسیر سوره یوسف را نمیخوانید؟ چرا تفسیر سوره کوثر را نمیخوانید؟ اینها که ردیه نیستند. کتب نوشته آقای علیمحمد باب هستند. مگر میشود کتاب های ایشان را نداشته باشید؟ چرا نمیخوانید. چرا فقط چند صفحه کپی میکنند ولی کتاب کاملش را به شما نمیدهند؟ چرا همه کتابهای ایشان را در کتابخانه منازلتان ندارید؟ مگر چند صد تریلیارد جلد کتاب نوشته اند؟
... اگر هر حرف یا عقیده یا دین که بماند(بگذریم از اینکه ماندن با ماندوندن فرق دارد!) حقیقت باشد! به نظر شما هفت هشت فرقه دیگری که در زمان تشکیل بهاییت براه افتادند و خیلیها هم از بهاییت جدا شدند و الآن برای خود تشکیلات و تبلیغات و محفلها و .... دارند و عضو گیری هم دارند و هزاران فرقه حیوان پرست (از سوسک پرست گرفته تا موش پرست) و از بت پرستان آفریقا گرفته تا شیطان پرستان آمریکا که میلیونها طرفدار و پیرو راستین! دارند و حتی گروههای اجتماعی مثل نژادپرستان و رپ ها و ... که سالیلان سال بوده اند و بعضا صدها میلیون عضو دارند و.... اینها هم حقیقت هستند؟ اگر قرار بود به همین راحتی یک نفر بخواهد خودش را جای بزرگترین پیغمبر جا بزند که خود من از اون آقا لیاقتم بیشتر بود! میگید نه؟ من خودم کتاب نوشتم تحت عنوان: چگونه در یک هفته پیغمبر شویم, که میتوانید ببینید چقدر راحت میتوانید یک پیغمبر بشوید و کتاب هم نازل کنید و طرفدار هم جمع کنید و همینطوری هم پیشرفت کنید تازه اشکالاتی را هم که این آقایان رهبرهای شما داشتند نداشته باشید و تضمین هم میکنم و حاضرم هر چقدر خسارت هم بخواهید بدهم که روشی که در کتابم نوشتم دهها برابر این آقایان بتوانید جذب دینتان کنید و قول هم داده ام که تا وقتی احمق در جهان است مفلس در امان است و تا سالیان سال بخوبی و خوشی عوام الناس را سر کار خواهید گذاشت. بابا حقیقت باید جواب بدهد به همه مخالفینش و همه کسانیکه آنرا قبول ندارند. چرا خودتان را مسخره کردید. برگردید و توبه کنید که خداوند توبه کنندگان را بسیار دوست دارد.
به نقل از سایت رهپویان وصال
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |