سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مقاومت الاحرار

- هنگامی که سرانجام به طور قطع، در اثر یک کودتای یک روزه - که در همه جا طی یک روز به وقوع می ‏پیوندد به مقام شاهی نائل آمدیم، و نیز هنگامی که بی ‏اعتباری همه حکومتها مورد قبول همگان واقع شد (این کار وقت زیادی لازم دارد شاید یک قرن طول بکشد که این اتفاق به وقوع بپیوندد)، دیگر اجازه نخواهیم داد که توطئه ‏ای علیه ما صورت بگیرد. لذا هر کسی که اسلحه به دست بگیرد و بخواهد علیه شاهنشاهی ما که در شرف شکل گرفتن خواهد بود، قیام کند، او را با بی ‏ رحمی خواهیم کشت.

هر نوع موسسه ‏ای مانند «انجمنهای مخفی» را نابود می ‏کنیم. البته آنهایی که اینک وجود دارند، برای ما شناخته شده هستند و در خدمت‏مان می ‏باشند. لیکن بعداً فعالیت آنها را ممنوع اعلام کرده و اعضای آنها را به قاره ‏های دور از اروپا تبعید می ‏کنیم. به علاوه به وضع غیریهودیان فراماسون که اطلاعات زیادی درباره اوضاع ما دارند، رسیدگی می ‏کنیم و عده ‏ای از آنها را ممکن است به دلایلی نگه بداریم ولی آنان را برای همیشه از تبعید می ‏ترسانیم. به علاوه قانونی می ‏گذرانیم که به موجب آن تمام اعضای انجمنهای مخفی، مشمول تبعید از اروپا واقع شوند.

- تصمیمات حکومت ما قطعی و لایتغیر است.

- در جوامع غیریهودی که ما در آنجا بی ‏نظمی و نابسامانی ایجاد کرده‏ایم، تنها راه ممکن برای برقراری نظم و اعمال حاکمیت، همانا استفاده از روشهای خشونت ‏آمیز است و در این زمینه هیچگونه ارفاقی نباید به قربانیان نمود. زیرا آنها باید فدای رفاه آینده بشوند و رسیدن به رفاه عمومی حتی اگر به قیمت قربانی شدن عده خیلی زیادی بشود، وظیفه اصلی هر دولتی به شمار می ‏رود. اصولاً اعمال قدرت، ثبات حکومت را تضمین می ‏کند و قدرت هم زمانی کسب می ‏شود که بتوان زور گفت. تا سالهای اخیر سیاست اعمال زور بر روسیه حاکم بود وحکومت مستبد این کشور، تنها دشمن سرسخت ما به شمار می ‏رفت. ایتالیا نیز که «سولا» بر آن حکومت می ‏کرد چنین وضعی را داشت. «سولا» ایتالیا را به خاک و خون کشید و کسان فراوانی را تکه پاره کرد ولی چون قدرتی فرعون گونه داشت و از شهامت و قدرت فکری بی ‏مانندی برخوردار بود، مردم را هیپنوتیزم کرده بود، و کسی یارای برابری با وی را نداشت.

لژهای فراماسونری

 

- تا پیش از آغاز شاهنشاهى‏مان، روشی متناقض درباره مسایل سیاسی در پیش مى‏گیریم. بدین معنی که لژهای فراماسونری آزادی را در تمام کشورهای جهان ایجاد مى‏کنیم و سپس آنها را گسترش مى‏دهیم و تمام آنهایی که در زمینه فعالیتهای اجتماعی مشهور باشند، به این لژها جلب مى‏کنیم. زیرا در این لژها مى‏توانیم عوامل اصلی جاسوسی و نیز، عواملی که مى‏توانند روی دیگران اثر بگذارند، پیدا کنیم. آنگاه تمام لژها را تحت رهبری یک اداره مرکزی، که اعضای آن همه از حکمای قوممان هستند، و برای همه ناشناخته ‏اند، درمى‏آوریم. تمام لژها نمایندگانی در اداره مرکزی خواهند داشت که به وسیله این نمایندگان دستورات و برنامه ‏های سری به لژها اعلام مى‏شود. در این لژها، بین عناصر انقلابی و لیبرال نوعی وصلت و ارتباط برقرار مى‏کنیم. ترکیب این لژها طوری خواهد بود که از همه قشرهای جامعه، افرادی در آن عضویت داشته باشند. البته فعالیتهای سیاسی و طرحهای مخفی لژها را از همان آغاز تأسیس و گشایش لژ، زیرنظر مى‏گیریم. باید اضافه کرد که پلیس‏های ملی و بین ‏المللی از جمله کسانی خواهند بود که در این لژها عضویت پیدا خواهند کرد. طبیعی است که غیریهودیان از ماهیت واقعی کار لژها سردرنخواهند آورد به جز خود ما.

- افرادی که با شور و شوق فراوان، عضویت انجمنهای مخفی را مى‏پذیرند، کسانی هستند که در زندگی دنبال هوی و هوس مى‏باشند و نیز افرادی سبک ‏مغزند که هنگام اجرای طرحهایمان و نیز به راه انداختن ماشینی که خود طراح آنیم، مشکلی برایمان ایجاد نخواهند کرد.

اگر در این دنیا نابسامانی و اغتشاشاتی رخ داد، بدانید که اینگونه اغتشاشات را ما به وجود آورده‏ ایم، تا بتوانیم همکاری افراد را با هم از بین ببریم.

- غیریهودیان بدون کنجکاوی، عضویت لژها را مى‏پذیرند. عده‏ای از آنها به خاطر استفاده‏ های مالی و بعضی هم به خاطر رسیدن به موقعیت، شهرت و نیز مورد ستایش واقع شدن، به عضویت لژها در مى‏آیند، ما هم در برآوردن اینگونه خواستها بسیار بخشنده ‏ایم.

علت اینکه موجبات موفقیت آنان را فراهم مى‏آوریم، این است که غیریهودیان پس از کسب موفقیت دچار غرور و خودبینی شده و تلقین‏های ما را بدون مقاومت مى‏پذیرند. شما نمى‏دانید که تا چه حد مى‏توان حتی آگاهترین فرد از افراد غیریهودی را به سادگی در اثر ایجاد غرور ناشی از موفقیت، به تسلیم واداشت. همانقدر که ما برای موفقیت اهمیت قائل نیستیم، غیریهودیان دو چندان به موفقیت اهمیت مى‏دهند و حاضرند برای دست‏یابی به موفقیت، خود را فدا کنند. همین ویژگی و خصلت درونی غیریهودیان مشکل ما را حل کرده و به ما کمک مى‏کند تا آنان را در جهتی که مى‏خواهیم سوق دهیم.

مثلاً آنها را وامى‏داریم که به بحث و بررسی پیرامون محدودیتها و نارسایى‏های فلسفه «فردگرایی» بپردازند. اما آنان نمى‏فهمند که این کار نوعی سرگرمی به شمار مى‏رود و معرفی نارسایى‏های فلسفه فردگرایی خود، نقض و لگدمال کردن مهمترین قانون طبیعت است.

- حال که ما موفق شده‏ایم آنها را به کارهای احمقانه‏ای واداریم، آیا این دلیل کوته ‏فکری آنها نیست؟ آیا این نشان نمى‏دهد که مغزو فکر ما از فکر غیریهودیان تکامل یافته ‏تر است؟ بدون شک همین امر موجب موفقیت ما خواهد شد.

- به راستی چقدر حکمای قوم‏مان در روزگاران گذشته آینده‏ نگر و دوراندیش بوده ‏اند که مى‏گفتند «برای رسیدن به هدفهای مهم باید از هر وسیله ‏ای استفاده نمود و قربانیان فراوانی را برای رسیدن به هدفها فدا کرد» . اگر چه غیریهودیان قربانیان زیادی داده‏ اند، معذالک تعداد قربانیان قوم ما که ملیت ما را نجات بخشیده ‏اند نسبت به تعداد آنان بسیار اندک است.

- مرگ، برای همه یک امر اجتناب ‏ناپذیر است. آنهایی که مانع انجام برنامه ‏های ما مى‏شوند، بهتر است که مرگشان را جلو بیاندازیم و آنها را نابود کنیم. از جمله این افراد فراماسونرهایی هستند که علیه ما اعتراض مى‏کنند. طوری آنها را مى‏کشیم که جز برادران همخون‏مان کسی متوجه نشود. حتی طوری آنها را ازبین مى‏بریم که خود قربانیان هم نفهمند و به نظر آید که مرگ آنها ناشی از نوعی بیماری بوده است. البته برادران خودمان حق افشای این راز را ندارند.

هنگامی که لیبرالیسم را در غیریهودیان تبلیغ مى‏کنیم، باید افراد قوم خودمان و نیز عواملمان، بدون چون و چرا تسلیم شوند و اعتراضی از جانب آنها صورت نگیرد تا مجبور نشویم که با آنها، چون غیریهودیها رفتار کنیم.

- نفوذ و دخالت شدید ما موجب گردیده که قدرت اجرایی قوانین حقوقی غیریهودیان به کمترین میزان، کاهش یابد. البته تعبیر و تفسیرهای لیبرال گونه ‏ای که از قوانین به عمل مى‏آید، به نوبه خود، موجب متلاشی شدن قدرت قوانین شده است. قضات، درباره مسایل اساسی همانگونه تصمیم مى‏گیرند که ما به آنها دیکته مى‏کنیم. به علاوه مدیران غیریهودی موضوعات را آن طور که ما جلوه مى‏دهیم مى‏بینند. البته ما این کارها را بدون آنکه خود، ظاهر شویم و صرفاً از طریق افرادی که آلت دستمان هستند، به مرحله اجرا درمى‏آوریم. حتی سناتورها و مقامات عالى‏رتبه غیریهودی، با ما به مشورت مى‏پردازند.

- میان قوم ما و غیریهودیان تفاوتهای قابل توجهی از لحاظ استعدادها و توانایى‏ها وجود دارد و همین امر موجب شده است که قوم برگزیده ما از بالاترین میزان انسانیت برخوردار باشد و از غیریهودیان متمایز گردد. غیریهودیان گرچه به ظاهر چشمانشان باز است، ولی چیزی نمى‏بینند. به عبارت دیگر، قدرت ابداع (مگر در زمینه مسایل مادی) ندارند و شاید به همین دلیل است که طبیعت، خودش از قبل مقدر کرده است که جهانیان را هدایت کنیم و بر آنان حکمروا باشیم.

ما خواستار تسلیم بدون قید و شرطیم

- هنگامی که حکومت خود را آشکارا آغاز کردیم و زمان شکوهمند حکمروایى‏مان فرارسید، به تمام قانونگزاران اعلام مى‏کنیم که قوانین را ساده، مختصر، ثابت و بدون هرگونه تعبیر و تفسیر وضع کنند تا همگان به راحتی موفق به فهم کامل آنها شوند. مهمترین عاملی که به قوانین ضمانت اجرایی مى‏بخشد، تسلیم بدون قید و شرط در برابر مقررات است. بدین معنی که مقامات پایین، از مقامات بالا اطاعت کنند تا امکان هرگونه سوءاستفاده‏ ای از بین برود.

برای کسانی که بخواهند از مقام خود سوءاستفاده کنند، شدیدترین مجازات را درنظر گرفته‏ایم. به علاوه اعمال و رفتار مدیران را بادقت نظارت مى‏کنیم. زیرا حرکت سریع ماشین دولت در گرو رفتار آنها است. هر نوع اهمال در کار آنها، موجب سستی کار در سایر جاها مى‏شود. لذا، بار دیگر تأکید مى‏کنم که حتی یک مورد از اعمال غیرقانونی و سوءاستفاده از مقام را بدون مجازات نمى‏گذاریم.

پس از اینکه مجازاتهای شدیدی در مورد خلاف کارى‏ها اعمال شد، پنهان کردن و نادیده گرفتن اشتباهات از سوی کسانی که در خدمت دولت هستند، به کلی از بین خواهد رفت و بدین‏سان پایه ‏های قدرت دولت محکم شده و شأن و پرستیژ دولت بالا مى‏رود. اگر برای تخلفات جزئی مجازاتهای سنگین در نظر گرفته نشود، آنهایی که زمام امور را به دست دارند، از مسیر حرکت ملت منحرف شده و مسیرهای دلخواه خود را طی مى‏کنند.

- قضات، مى‏دانند که بخشودن جرائم و لغزشها به معنای تجاوز به حریم قانون است و این کار نشانه تلطیف روح و رقت قلب قاضی نیست. گذشت نشان دادن، در زمینه زندگی شخصی، ایرادی ندارد ولی وقتی که پای مصالح عموم در میان است. گذشت نشان دادن جایز نیست.

- سن قضات و کارکنان امور قضایی نباید از 55 سال متجاوز باشد. دلیل نخست، آن است که افراد سالمند در حفظ عقیده خود خیلی پابرجا و متعصب مى‏باشند. و دیگر آنکه به سختی پذیرای عقاید نو هستند. دلیل دوم، آن است که اعمال این روش نوعی انعطاف پذیری به کارهایمان مى‏بخشد و به راحتی مى‏توانیم افرادی را که کمتر زیرفشارهایمان خم مى‏شوند، عوض کنیم. یعنی کسی که مى‏خواهد مقام و موقعیتش را حفظ کند، باید مطیع محض باشد. به طور کلی ما قضاتمان را از میان کسانی انتخاب مى‏کنیم که با تعهدات خود آشنا باشند و بدانند که وظیفه آنها اعمال مجازات و اجرای قانون است نه آنکه رویایی فکر کنند و به لیبرالیسم بیندیشند. اعمال این گونه روشها موجب مى‏گردد که همکاری گروهی بین قضات از بین برود و آنان فقط به منافع دولت که سرنوشتشان بدان بستگی دارد، فکر کنند.

- امروزه قضات غیرصهیونیست، چون شناخت درستی از رسالت خویش ندارند، بخشودگى‏های فراوانی را در مورد جنایات قایل مى‏شوند. البته گناه این کار به گردن فرمانروایان عصر حاضر است، زیرا در انتخاب قضات دقت کافی به خرج نمى‏دهند و قضات را با مسئولیتهایشان آشنا نمى‏سازند. همانگونه که حیوانات بچه ‏هایشان را به جستجوی شکار مى‏فرستند، غیرصهیونیستها هم به افرادشان مشاغلی را تفویض مى‏کنند، بدون آنکه علت به وجود آمدن مشاغل را به آنان یادآور شوند. به همین دلیل حکومتهایشان به وسیله خود آنان و نیز به سبب مدیریت غلط، از درون مى‏پوسد.

- بگذارید از مثالها وگفتار بالا، درسی دیگر برای حکومت خویش فراگیریم.

- ریشه آزادى‏خواهی را از موسساتی که مسئولیت تربیت نیروی انسانی برای پستهای حساس دولت دارند، از بیخ و بن برمى‏کنیم و تصدى‏اینگونه مشاغل و پستها را به کسانی تفویض مى‏کنیم که به وسیله خود ما تربیت مى‏شوند. ممکن است ادعا شود که بازنشسته کردن کارمندان سالمند، هزینه ‏های سنگین را برای دولت دربرخواهد داشت. در پاسخ باید گفت که اینگونه کارمندان مى‏توانند در بخشهای خصوصی مشغول کار شوند. به علاوه باید خاطرنشان ساخت که تمام پولهای دنیا در دست ما خواهد بود و دولت، ترسی از سنگینی هزینه ‏ها نخواهد داشت.

ما بى‏رحم خواهیم بود

- ما در همه موارد مستبد خواهیم بود و این استبداد، معقول و منطقی به نظر خواهد رسید. تمام اوامر و مقررات ما مورد احترام بوده و بدون چون و چرا به اجرا درخواهد آمد. هرگونه شکایتی از سوی ملت نادیده گرفته مى‏شود و وضعی پیش مى‏آوریم که ریشه همه نارضایى‏ها از بیخ و بن کنده شود. به علاوه برای آنکه چشم همه را بترسانیم، به اعمال مجازاتهای سنگین دست مى‏زنیم.

- هرگونه پژوهش و فرجام خواهی در زمینه دعاوی حقوقی از سوی متهمان را حذف مى‏کنیم و مجازاتهای خود را مشمول پژوهش و فرجام ‏خواهی قرار مى‏دهیم. زیرا نباید اجازه دهیم که فکر پژوهش و فرجام ‏خواهی در ذهن مردم بوجود آید. اگر چنین موردی پیش آمد، ما نیز به نوبه خود تقاضای پژوهش مى‏کنیم. همچنین قضاتی را که موجب شده ‏ند تا فکر فرجام ‏خواهی در میان مردم نضج بگیرد، آنان را به خاطر شناخت نادرستشان از قوانین شدیداً مجازات مى‏کنیم.

من باز تکرار مى‏کنم. مدیران ما هر قدمی که برمى‏دارند، باید با نظارت دقیق ما باشد. زیرا برای آنکه مردم از ما راضی باشند، دولت خوب ما باید کارمندان خوبی هم در اختیار داشته باشد.

- حکومت ما سیمای حکومت پدرشاهی به خود مى‏گیرد که فرمانروا در آن، نقش پدر و سرپرست مردم را دارد. قوم ما و مردم تحت سلطه ما، فرمانروا را پدر خود مى‏دانند که از آنها نگهداری مى‏نماید و نیازهای آنان را برآورده مى‏کند و نیز، روابط افراد را با همدیگر و با فرمانروا مشخص مى‏نماید.

به مردم این فکر را القاء مى‏کنیم که اگر ملت بخواهد در صلح و آرامش بسر ببرد. باید فرمانروا را حامی و سرپرست خود بداند و لب به ستایش اغراق ‏آمیز وی بگشاید.

هنگامی که افرادی را برای تصدی پست و شغلی منصوب مى‏نماییم، مردم را متقاعد مى‏کنیم که صاحبان اینگونه مشاغل و مناصب صرفاً اوامر فرمانروا را اجراء مى‏کنند و از خود قدرت و اقتداری ندارند. مردم نیز دلخوش خواهند بود که فرمانروا، زندگی آنها را از هر جهت تأمین مى‏کند. همانگونه که والدین، نگهداری و تربیت فرزندان خویش را وظیفه ‏ای برای خود تلقی مى‏کنند.

- همانگونه که مى‏دانید، من حکومت استبدادی  ‏مان را در دو چیز خلاصه مى‏کنم: حق و وظیفه. یعنی حق اجرا و انجام وظیفه، مسئولیت مستقیم دولتی است که خود را پدر ملت مى‏داند. چون دولت ما از یک قدرت خاص برخوردار است، حق دارد که انسان را به اجرای مقررات - همانگونه که طبیعت آن را مشخص کرده است - یعنی تسلیم، وادارد. در این جهان هر چیزی حالت تسلیم را دارد. اگر تسلیم آدمی نیست، تسلیم اوضاع و احوال محیط یا ویژگیهای درونی خویش مى‏باشد.

 

- ما باید افرادی را که مرتکب نقض مقررات وضع شده مى‏شوند، مجازات کنیم. زیرا در بطن مجازاتی که برای ترساندن دیگران اعمال مى‏شود، از لحاظ تربیت و تأدیب درس بزرگی نهفته است.

- هنگامی که پادشاه قوم اسراییل، تاج شاهنشاهى‏ای را که اروپا به وی تقدیم مى‏کند، برسرمقدسش مى‏گذارد، به سمت پدر مردم دنیا منصوب مى‏گردد. به علاوه شمار قربانیانی که ناچاراً به پیشگاه وی تقدیم مى‏شود، خیلی کمتر از شمار کسانی خواهد بود که در اثر جنون و رقابت بین حکومتهای غیریهودی قربانی شده‏اند.

- پادشاه قوم ما، در تماس و مشورت مداوم با مردم بوده و از تریبونی که در اختیار دارد، با مردم سخن مى‏گوید و سخنانش در همان ساعت در سراسر دنیا پخش خواهد شد.

 


نوشته شده در شنبه 90/5/1ساعت 3:53 عصر توسط ساجد نظرات ( ) |

- هنگامی که حکومت شاهنشاهی ما آغاز شد، همه ادیان باید از بین بروند، به جز دین ما که همانا اعتقاد به خدای یگانه است. بی ‏شک سرنوشت قوم ما به عنوان قومی برگزیده با وجود خدا گره خورده، و هم اوست که تقدیر کار جهانیان را با سرنوشت ما پیوند داده است. لذا ریشه هرگونه عقیده‏ ای باید از بیخ و بن کنده شود. حتی اگر این کار به انکار وجود خدا که ما امروزه شاهد آنیم، بیانجامد. این کار، نه تنها در دوره انتقال حکومت مفید است. بلکه به سود جوانانی است که در آینده به تبلیغات مذهبی دین موسی گوش فرا می ‏دهند. دینی که احکامی ثابت و پیشرفته دارد و تمام افراد جهان را به اطاعت ما وامی  ‏دارد.

البته در تبلیغاتمان روی مبانی تربیتی و جنبه ‏های اسرارآمیز و اعجازانگیز این دین تأکید فراوان می ‏ورزیم و درموقع لزوم، مقالاتی منتشر می ‏کنیم و میان نحوه حکومت ربانی خود و حکومتهای گذشته مقایسه ‏هایی به عمل می ‏آوریم و اشتباهات حکومتهای غیریهودی را به گونه ‏ای بسیار روشن، بازگو می ‏کنیم و نیز حرکات ددمنشانه عده ‏ای حکامِ ماجراجو که انسانها را شکنجه و انسانیت را لگدمال کرده ‏اند، یادآور می ‏شویم و نفرت آدمیان را برمی ‏انگیزیم. به نحوی که مردم آسایش دوران بردگی را برآسایش دوران پس از بردگی ترجیح دهند.

تحولات بى‏فایده حکومتهای غیریهودی که با وساطت ما انجام مى‏گیرد، اعتبار حکومتهایشان را تنزل مى‏دهد و مردم از اوضاع نابسامان حکومتهایشان آنچنان خسته مى‏شوند که راضی مى‏گردند هر نوع خفت و ذلتی را در دوران حکومت ما تحمل کنند و هرگز جرأت رهایی از زیر سلطه ما و تحمل رنجهایی چون رنجهای گذشته، به خود راه ندهند.

- ما در عین حال اشتباهات تاریخی حکمروایان غیریهودی را که در اثر بى‏اطلاعی و فهم نادرست آنها از مسایل رخ داده است، مورد تأکید قرار مى‏دهیم و شکنجه ‏هایی که انسانها از دست این گونه حکمروایان دیده‏ اند یادآور مى‏شویم. روش و اصول کار ما بر این حقیقت مبتنی است که، آنچه ما عرضه و تفسیر مى‏کنیم عالی و خالی از عیب است ولی آنچه در گذشته وجود داشته باید مرده و متلاشی شده تلقی گردد.

- فیلسوفان ما نارسایى‏های عقاید و مذاهب را مورد بحث و بررسی قرار مى‏دهند. اما کسی نباید اعتقادات واقعی مذهب ما را مورد بررسی قرار دهد. زیرا هیچکس جز خودمان نباید از کار دینمان سردربیاورد. وانگهی، افراد قوم خودمان هم حق برملا کردن اسرار دین را نخواهند داشت.

- دراثنای سده‏ های معروف به سده ‏های روشنایی و پیشرفت ما ادبیاتی پست، کثیف و تهوع ‏آور رواج دادیم و تا مدتی پس از به قدرت رسیدنمان اجازه مى‏دهیم که این سبک ادبیات به حیات خود ادامه دهد. تا بتوانیم بدینوسیله در برابر برنامه ‏های خودمان نوعی آرامش و رخوت در مردم ایجاد کنیم. به علاوه افرادی آگاه و کارآزموده به رهبری غیریهودیان منصوب مى‏کنیم و به ایراد سخنرانی و نشر مقالاتی ویژه مى‏پردازیم تا بدین وسیله بتوانیم روی ذهن غیریهودیها اثر گذاشته و آنان تنها آن دسته از معارف و معلوماتی را کسب کنند که دلخواه ما است و ما قبلاً آنها را تدارک دیده ‏ایم.


نوشته شده در سه شنبه 90/4/28ساعت 2:40 عصر توسط ساجد نظرات ( ) |

پروتکل شماره 13

- نیاز به قوت و غذای روزانه، غیریهودیان را مجبور مى‏کند که آرام و ساکت بنشینند و در صف خدمتگزاران متواضع ما درآیند. از میان همین افراد، عواملی را انتخاب مى‏کنیم و به مطبوعات مى‏فرستیم.

این عوامل مسایلی را که به مصلحتمان نیست تا به صورت اسناد رسمی منتشر بشوند، مورد بحث و تبادل نظر قرار مى‏دهند. در عین حال ما در جریان اینگونه مباحثات قرار مى‏گیریم و مطالب بحث شده را آن طور که خود مى‏خواهیم، به وسیله مطبوعات به مردم عرضه مى‏کنیم. بدیهی است که وقتی موضوعی در بین مردم جا افتاد، کسی جرأت نمى‏کند که خواستار نفی و ابطال آن بشود. به علاوه درموقع لزوم فکر مردم را از موضوعاتی که به وسیله مطبوعات مطرح شده‏اند، منحرف کرده و متوجه مسایل دیگری مى‏کنیم.

اصولاً غیریهودیها افراد کوته ‏فکری هستند که از فهم پیش پاافتاده ‏ترین مسایل سیاسی عاجزند. وانگهی مسایل سیاسی، مسایلی هستندکه درک و فهم آنها جز برای آنهایی که خود طراح و خالق اینگونه مسایلند، برای دیگران دشوار مى‏باشد.

- با توجه به آنچه که در بالاگفته شد، غرض ما از جلب افکار توده مردم، فقط تسهیل کار خود ما است و اگر به دنبال گرفتن تأیید مردم برای این یا آن مسأله هستیم، صرفاً حرف مى‏زنیم و عمل نمى‏کنیم. در نوشته ‏هایمان به مردم اعلام مى‏کنیم که ما در پی خوشبختی و سعادت عموم هستیم.

- برای منحرف کردن فکر و ذهن آنهایی که ممکن است در بحثهای سیاسی، برایمان مشکلاتی ایجاد کنند، مسایل جدیدی چون مسایل صنعت به پیش مى‏کشیم و عنوان مسایل سیاسی جدید روی آنها مى‏گذاریم و به مردم اجازه مى‏دهیم که اینگونه مسایل را مورد بحث و بررسی قرار دهند. البته توده ‏های مردم تمایل دارندکه در زمینه مسایل سیاسی غیرفعال باشند. لذا برای آنکه امر به آنها مشتبه شود، و ندانند که درباره چه موضوعی بحث مى‏کنند، فکر آنها را به مسایلی چون تفریح، سرگرمی و رفتن به کلوپها و... جلب مى‏کنیم. و در همین اثناء، مطبوعات را وامى‏داریم که به مسایلی چون رقابت‏ها و مسابقات هنری و ورزشی بپردازند. بدون شک پرداختن به اینگونه مسایل آنها را از مسایل بنیادی دور و منحرف مى‏کند. اندک اندک به ابراز نکردن عقیده خود عادت مى‏کنند و سرانجام، به تکرار همان چیزهایی مى‏پردازند که ما مى‏خواهیم و بدینسان به فکر آنان جهت مى‏دهیم و مى‏توانیم به همکاریشان اعتماد کنیم.

پیشرفت

- نقشی را که آزادی خواهان، خیال ‏پردازان و افراد رویایی و باید ایفا کنند، سرانجام تا آن زمانی که حکومت ما مورد قبول همگان واقع گردد، به اجرا درخواهد آمد. بدین ‏معنی تا زمان شروع حکومتمان اینان به خوبی در خدمت‏مان خواهند بود و ما مى‏کوشیم که ذهن اینگونه افراد را به مسایل بیهوده و تئورى‏های خیالی و به ظاهر مترقیانه مشغول کنیم. ما باید آنقدر غیریهودیان را به مسایلی چون پیشرفت، سرگرم کنیم تا سرانجام از فهم هر مسأله ‏ای اظهار عجز کنند. کلمه «پیشرفت»، مانند یک عقیده سفسطه ‏آمیز حقیقت را لوث مى‏کند و این موضوع را کسی جز ما قوم برگزیده خدا، نمى‏تواند درک کند.

- هنگامی که بر اریکه شاهنشاهی جلوس کردیم، سخنسرایان و سخنگویانمان مسایل و مشکلات بزرگی که انسان را از انسانیتش دور کرده ‏اند، موردبحث و بررسی قرار مى‏دهند تا اینگونه مشکلات تحت رهبری ما حل و فصل شوند.

- این ما بودیم که مردم را گام به گام، طبق برنامه ‏های سیاسیمان در طول قرنها هدایت کردیم. آیا کسی مى‏تواند در این مورد تردیدی به خود راه بدهد؟


نوشته شده در یکشنبه 90/4/19ساعت 2:8 عصر توسط ساجد نظرات ( ) |

<      1   2   3   4   5   >>   >


قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت