- هنگامی که سرانجام به طور قطع، در اثر یک کودتای یک روزه - که در همه جا طی یک روز به وقوع می پیوندد به مقام شاهی نائل آمدیم، و نیز هنگامی که بی اعتباری همه حکومتها مورد قبول همگان واقع شد (این کار وقت زیادی لازم دارد شاید یک قرن طول بکشد که این اتفاق به وقوع بپیوندد)، دیگر اجازه نخواهیم داد که توطئه ای علیه ما صورت بگیرد. لذا هر کسی که اسلحه به دست بگیرد و بخواهد علیه شاهنشاهی ما که در شرف شکل گرفتن خواهد بود، قیام کند، او را با بی رحمی خواهیم کشت. هر نوع موسسه ای مانند «انجمنهای مخفی» را نابود می کنیم. البته آنهایی که اینک وجود دارند، برای ما شناخته شده هستند و در خدمتمان می باشند. لیکن بعداً فعالیت آنها را ممنوع اعلام کرده و اعضای آنها را به قاره های دور از اروپا تبعید می کنیم. به علاوه به وضع غیریهودیان فراماسون که اطلاعات زیادی درباره اوضاع ما دارند، رسیدگی می کنیم و عده ای از آنها را ممکن است به دلایلی نگه بداریم ولی آنان را برای همیشه از تبعید می ترسانیم. به علاوه قانونی می گذرانیم که به موجب آن تمام اعضای انجمنهای مخفی، مشمول تبعید از اروپا واقع شوند. - تصمیمات حکومت ما قطعی و لایتغیر است. - در جوامع غیریهودی که ما در آنجا بی نظمی و نابسامانی ایجاد کردهایم، تنها راه ممکن برای برقراری نظم و اعمال حاکمیت، همانا استفاده از روشهای خشونت آمیز است و در این زمینه هیچگونه ارفاقی نباید به قربانیان نمود. زیرا آنها باید فدای رفاه آینده بشوند و رسیدن به رفاه عمومی حتی اگر به قیمت قربانی شدن عده خیلی زیادی بشود، وظیفه اصلی هر دولتی به شمار می رود. اصولاً اعمال قدرت، ثبات حکومت را تضمین می کند و قدرت هم زمانی کسب می شود که بتوان زور گفت. تا سالهای اخیر سیاست اعمال زور بر روسیه حاکم بود وحکومت مستبد این کشور، تنها دشمن سرسخت ما به شمار می رفت. ایتالیا نیز که «سولا» بر آن حکومت می کرد چنین وضعی را داشت. «سولا» ایتالیا را به خاک و خون کشید و کسان فراوانی را تکه پاره کرد ولی چون قدرتی فرعون گونه داشت و از شهامت و قدرت فکری بی مانندی برخوردار بود، مردم را هیپنوتیزم کرده بود، و کسی یارای برابری با وی را نداشت. لژهای فراماسونری - تا پیش از آغاز شاهنشاهىمان، روشی متناقض درباره مسایل سیاسی در پیش مىگیریم. بدین معنی که لژهای فراماسونری آزادی را در تمام کشورهای جهان ایجاد مىکنیم و سپس آنها را گسترش مىدهیم و تمام آنهایی که در زمینه فعالیتهای اجتماعی مشهور باشند، به این لژها جلب مىکنیم. زیرا در این لژها مىتوانیم عوامل اصلی جاسوسی و نیز، عواملی که مىتوانند روی دیگران اثر بگذارند، پیدا کنیم. آنگاه تمام لژها را تحت رهبری یک اداره مرکزی، که اعضای آن همه از حکمای قوممان هستند، و برای همه ناشناخته اند، درمىآوریم. تمام لژها نمایندگانی در اداره مرکزی خواهند داشت که به وسیله این نمایندگان دستورات و برنامه های سری به لژها اعلام مىشود. در این لژها، بین عناصر انقلابی و لیبرال نوعی وصلت و ارتباط برقرار مىکنیم. ترکیب این لژها طوری خواهد بود که از همه قشرهای جامعه، افرادی در آن عضویت داشته باشند. البته فعالیتهای سیاسی و طرحهای مخفی لژها را از همان آغاز تأسیس و گشایش لژ، زیرنظر مىگیریم. باید اضافه کرد که پلیسهای ملی و بین المللی از جمله کسانی خواهند بود که در این لژها عضویت پیدا خواهند کرد. طبیعی است که غیریهودیان از ماهیت واقعی کار لژها سردرنخواهند آورد به جز خود ما. - افرادی که با شور و شوق فراوان، عضویت انجمنهای مخفی را مىپذیرند، کسانی هستند که در زندگی دنبال هوی و هوس مىباشند و نیز افرادی سبک مغزند که هنگام اجرای طرحهایمان و نیز به راه انداختن ماشینی که خود طراح آنیم، مشکلی برایمان ایجاد نخواهند کرد. اگر در این دنیا نابسامانی و اغتشاشاتی رخ داد، بدانید که اینگونه اغتشاشات را ما به وجود آورده ایم، تا بتوانیم همکاری افراد را با هم از بین ببریم. - غیریهودیان بدون کنجکاوی، عضویت لژها را مىپذیرند. عدهای از آنها به خاطر استفاده های مالی و بعضی هم به خاطر رسیدن به موقعیت، شهرت و نیز مورد ستایش واقع شدن، به عضویت لژها در مىآیند، ما هم در برآوردن اینگونه خواستها بسیار بخشنده ایم. علت اینکه موجبات موفقیت آنان را فراهم مىآوریم، این است که غیریهودیان پس از کسب موفقیت دچار غرور و خودبینی شده و تلقینهای ما را بدون مقاومت مىپذیرند. شما نمىدانید که تا چه حد مىتوان حتی آگاهترین فرد از افراد غیریهودی را به سادگی در اثر ایجاد غرور ناشی از موفقیت، به تسلیم واداشت. همانقدر که ما برای موفقیت اهمیت قائل نیستیم، غیریهودیان دو چندان به موفقیت اهمیت مىدهند و حاضرند برای دستیابی به موفقیت، خود را فدا کنند. همین ویژگی و خصلت درونی غیریهودیان مشکل ما را حل کرده و به ما کمک مىکند تا آنان را در جهتی که مىخواهیم سوق دهیم. مثلاً آنها را وامىداریم که به بحث و بررسی پیرامون محدودیتها و نارسایىهای فلسفه «فردگرایی» بپردازند. اما آنان نمىفهمند که این کار نوعی سرگرمی به شمار مىرود و معرفی نارسایىهای فلسفه فردگرایی خود، نقض و لگدمال کردن مهمترین قانون طبیعت است. - حال که ما موفق شدهایم آنها را به کارهای احمقانهای واداریم، آیا این دلیل کوته فکری آنها نیست؟ آیا این نشان نمىدهد که مغزو فکر ما از فکر غیریهودیان تکامل یافته تر است؟ بدون شک همین امر موجب موفقیت ما خواهد شد. - به راستی چقدر حکمای قوممان در روزگاران گذشته آینده نگر و دوراندیش بوده اند که مىگفتند «برای رسیدن به هدفهای مهم باید از هر وسیله ای استفاده نمود و قربانیان فراوانی را برای رسیدن به هدفها فدا کرد» . اگر چه غیریهودیان قربانیان زیادی داده اند، معذالک تعداد قربانیان قوم ما که ملیت ما را نجات بخشیده اند نسبت به تعداد آنان بسیار اندک است. - مرگ، برای همه یک امر اجتناب ناپذیر است. آنهایی که مانع انجام برنامه های ما مىشوند، بهتر است که مرگشان را جلو بیاندازیم و آنها را نابود کنیم. از جمله این افراد فراماسونرهایی هستند که علیه ما اعتراض مىکنند. طوری آنها را مىکشیم که جز برادران همخونمان کسی متوجه نشود. حتی طوری آنها را ازبین مىبریم که خود قربانیان هم نفهمند و به نظر آید که مرگ آنها ناشی از نوعی بیماری بوده است. البته برادران خودمان حق افشای این راز را ندارند. هنگامی که لیبرالیسم را در غیریهودیان تبلیغ مىکنیم، باید افراد قوم خودمان و نیز عواملمان، بدون چون و چرا تسلیم شوند و اعتراضی از جانب آنها صورت نگیرد تا مجبور نشویم که با آنها، چون غیریهودیها رفتار کنیم. - نفوذ و دخالت شدید ما موجب گردیده که قدرت اجرایی قوانین حقوقی غیریهودیان به کمترین میزان، کاهش یابد. البته تعبیر و تفسیرهای لیبرال گونه ای که از قوانین به عمل مىآید، به نوبه خود، موجب متلاشی شدن قدرت قوانین شده است. قضات، درباره مسایل اساسی همانگونه تصمیم مىگیرند که ما به آنها دیکته مىکنیم. به علاوه مدیران غیریهودی موضوعات را آن طور که ما جلوه مىدهیم مىبینند. البته ما این کارها را بدون آنکه خود، ظاهر شویم و صرفاً از طریق افرادی که آلت دستمان هستند، به مرحله اجرا درمىآوریم. حتی سناتورها و مقامات عالىرتبه غیریهودی، با ما به مشورت مىپردازند. - میان قوم ما و غیریهودیان تفاوتهای قابل توجهی از لحاظ استعدادها و توانایىها وجود دارد و همین امر موجب شده است که قوم برگزیده ما از بالاترین میزان انسانیت برخوردار باشد و از غیریهودیان متمایز گردد. غیریهودیان گرچه به ظاهر چشمانشان باز است، ولی چیزی نمىبینند. به عبارت دیگر، قدرت ابداع (مگر در زمینه مسایل مادی) ندارند و شاید به همین دلیل است که طبیعت، خودش از قبل مقدر کرده است که جهانیان را هدایت کنیم و بر آنان حکمروا باشیم. ما خواستار تسلیم بدون قید و شرطیم - هنگامی که حکومت خود را آشکارا آغاز کردیم و زمان شکوهمند حکمروایىمان فرارسید، به تمام قانونگزاران اعلام مىکنیم که قوانین را ساده، مختصر، ثابت و بدون هرگونه تعبیر و تفسیر وضع کنند تا همگان به راحتی موفق به فهم کامل آنها شوند. مهمترین عاملی که به قوانین ضمانت اجرایی مىبخشد، تسلیم بدون قید و شرط در برابر مقررات است. بدین معنی که مقامات پایین، از مقامات بالا اطاعت کنند تا امکان هرگونه سوءاستفاده ای از بین برود. برای کسانی که بخواهند از مقام خود سوءاستفاده کنند، شدیدترین مجازات را درنظر گرفتهایم. به علاوه اعمال و رفتار مدیران را بادقت نظارت مىکنیم. زیرا حرکت سریع ماشین دولت در گرو رفتار آنها است. هر نوع اهمال در کار آنها، موجب سستی کار در سایر جاها مىشود. لذا، بار دیگر تأکید مىکنم که حتی یک مورد از اعمال غیرقانونی و سوءاستفاده از مقام را بدون مجازات نمىگذاریم. پس از اینکه مجازاتهای شدیدی در مورد خلاف کارىها اعمال شد، پنهان کردن و نادیده گرفتن اشتباهات از سوی کسانی که در خدمت دولت هستند، به کلی از بین خواهد رفت و بدینسان پایه های قدرت دولت محکم شده و شأن و پرستیژ دولت بالا مىرود. اگر برای تخلفات جزئی مجازاتهای سنگین در نظر گرفته نشود، آنهایی که زمام امور را به دست دارند، از مسیر حرکت ملت منحرف شده و مسیرهای دلخواه خود را طی مىکنند. - قضات، مىدانند که بخشودن جرائم و لغزشها به معنای تجاوز به حریم قانون است و این کار نشانه تلطیف روح و رقت قلب قاضی نیست. گذشت نشان دادن، در زمینه زندگی شخصی، ایرادی ندارد ولی وقتی که پای مصالح عموم در میان است. گذشت نشان دادن جایز نیست. - سن قضات و کارکنان امور قضایی نباید از 55 سال متجاوز باشد. دلیل نخست، آن است که افراد سالمند در حفظ عقیده خود خیلی پابرجا و متعصب مىباشند. و دیگر آنکه به سختی پذیرای عقاید نو هستند. دلیل دوم، آن است که اعمال این روش نوعی انعطاف پذیری به کارهایمان مىبخشد و به راحتی مىتوانیم افرادی را که کمتر زیرفشارهایمان خم مىشوند، عوض کنیم. یعنی کسی که مىخواهد مقام و موقعیتش را حفظ کند، باید مطیع محض باشد. به طور کلی ما قضاتمان را از میان کسانی انتخاب مىکنیم که با تعهدات خود آشنا باشند و بدانند که وظیفه آنها اعمال مجازات و اجرای قانون است نه آنکه رویایی فکر کنند و به لیبرالیسم بیندیشند. اعمال این گونه روشها موجب مىگردد که همکاری گروهی بین قضات از بین برود و آنان فقط به منافع دولت که سرنوشتشان بدان بستگی دارد، فکر کنند. - امروزه قضات غیرصهیونیست، چون شناخت درستی از رسالت خویش ندارند، بخشودگىهای فراوانی را در مورد جنایات قایل مىشوند. البته گناه این کار به گردن فرمانروایان عصر حاضر است، زیرا در انتخاب قضات دقت کافی به خرج نمىدهند و قضات را با مسئولیتهایشان آشنا نمىسازند. همانگونه که حیوانات بچه هایشان را به جستجوی شکار مىفرستند، غیرصهیونیستها هم به افرادشان مشاغلی را تفویض مىکنند، بدون آنکه علت به وجود آمدن مشاغل را به آنان یادآور شوند. به همین دلیل حکومتهایشان به وسیله خود آنان و نیز به سبب مدیریت غلط، از درون مىپوسد. - بگذارید از مثالها وگفتار بالا، درسی دیگر برای حکومت خویش فراگیریم. - ریشه آزادىخواهی را از موسساتی که مسئولیت تربیت نیروی انسانی برای پستهای حساس دولت دارند، از بیخ و بن برمىکنیم و تصدىاینگونه مشاغل و پستها را به کسانی تفویض مىکنیم که به وسیله خود ما تربیت مىشوند. ممکن است ادعا شود که بازنشسته کردن کارمندان سالمند، هزینه های سنگین را برای دولت دربرخواهد داشت. در پاسخ باید گفت که اینگونه کارمندان مىتوانند در بخشهای خصوصی مشغول کار شوند. به علاوه باید خاطرنشان ساخت که تمام پولهای دنیا در دست ما خواهد بود و دولت، ترسی از سنگینی هزینه ها نخواهد داشت. ما بىرحم خواهیم بود - ما در همه موارد مستبد خواهیم بود و این استبداد، معقول و منطقی به نظر خواهد رسید. تمام اوامر و مقررات ما مورد احترام بوده و بدون چون و چرا به اجرا درخواهد آمد. هرگونه شکایتی از سوی ملت نادیده گرفته مىشود و وضعی پیش مىآوریم که ریشه همه نارضایىها از بیخ و بن کنده شود. به علاوه برای آنکه چشم همه را بترسانیم، به اعمال مجازاتهای سنگین دست مىزنیم. - هرگونه پژوهش و فرجام خواهی در زمینه دعاوی حقوقی از سوی متهمان را حذف مىکنیم و مجازاتهای خود را مشمول پژوهش و فرجام خواهی قرار مىدهیم. زیرا نباید اجازه دهیم که فکر پژوهش و فرجام خواهی در ذهن مردم بوجود آید. اگر چنین موردی پیش آمد، ما نیز به نوبه خود تقاضای پژوهش مىکنیم. همچنین قضاتی را که موجب شده ند تا فکر فرجام خواهی در میان مردم نضج بگیرد، آنان را به خاطر شناخت نادرستشان از قوانین شدیداً مجازات مىکنیم. من باز تکرار مىکنم. مدیران ما هر قدمی که برمىدارند، باید با نظارت دقیق ما باشد. زیرا برای آنکه مردم از ما راضی باشند، دولت خوب ما باید کارمندان خوبی هم در اختیار داشته باشد. - حکومت ما سیمای حکومت پدرشاهی به خود مىگیرد که فرمانروا در آن، نقش پدر و سرپرست مردم را دارد. قوم ما و مردم تحت سلطه ما، فرمانروا را پدر خود مىدانند که از آنها نگهداری مىنماید و نیازهای آنان را برآورده مىکند و نیز، روابط افراد را با همدیگر و با فرمانروا مشخص مىنماید. به مردم این فکر را القاء مىکنیم که اگر ملت بخواهد در صلح و آرامش بسر ببرد. باید فرمانروا را حامی و سرپرست خود بداند و لب به ستایش اغراق آمیز وی بگشاید. هنگامی که افرادی را برای تصدی پست و شغلی منصوب مىنماییم، مردم را متقاعد مىکنیم که صاحبان اینگونه مشاغل و مناصب صرفاً اوامر فرمانروا را اجراء مىکنند و از خود قدرت و اقتداری ندارند. مردم نیز دلخوش خواهند بود که فرمانروا، زندگی آنها را از هر جهت تأمین مىکند. همانگونه که والدین، نگهداری و تربیت فرزندان خویش را وظیفه ای برای خود تلقی مىکنند. - همانگونه که مىدانید، من حکومت استبدادی مان را در دو چیز خلاصه مىکنم: حق و وظیفه. یعنی حق اجرا و انجام وظیفه، مسئولیت مستقیم دولتی است که خود را پدر ملت مىداند. چون دولت ما از یک قدرت خاص برخوردار است، حق دارد که انسان را به اجرای مقررات - همانگونه که طبیعت آن را مشخص کرده است - یعنی تسلیم، وادارد. در این جهان هر چیزی حالت تسلیم را دارد. اگر تسلیم آدمی نیست، تسلیم اوضاع و احوال محیط یا ویژگیهای درونی خویش مىباشد. - ما باید افرادی را که مرتکب نقض مقررات وضع شده مىشوند، مجازات کنیم. زیرا در بطن مجازاتی که برای ترساندن دیگران اعمال مىشود، از لحاظ تربیت و تأدیب درس بزرگی نهفته است. - هنگامی که پادشاه قوم اسراییل، تاج شاهنشاهىای را که اروپا به وی تقدیم مىکند، برسرمقدسش مىگذارد، به سمت پدر مردم دنیا منصوب مىگردد. به علاوه شمار قربانیانی که ناچاراً به پیشگاه وی تقدیم مىشود، خیلی کمتر از شمار کسانی خواهد بود که در اثر جنون و رقابت بین حکومتهای غیریهودی قربانی شدهاند. - پادشاه قوم ما، در تماس و مشورت مداوم با مردم بوده و از تریبونی که در اختیار دارد، با مردم سخن مىگوید و سخنانش در همان ساعت در سراسر دنیا پخش خواهد شد. - هنگامی که حکومت شاهنشاهی ما آغاز شد، همه ادیان باید از بین بروند، به جز دین ما که همانا اعتقاد به خدای یگانه است. بی شک سرنوشت قوم ما به عنوان قومی برگزیده با وجود خدا گره خورده، و هم اوست که تقدیر کار جهانیان را با سرنوشت ما پیوند داده است. لذا ریشه هرگونه عقیده ای باید از بیخ و بن کنده شود. حتی اگر این کار به انکار وجود خدا که ما امروزه شاهد آنیم، بیانجامد. این کار، نه تنها در دوره انتقال حکومت مفید است. بلکه به سود جوانانی است که در آینده به تبلیغات مذهبی دین موسی گوش فرا می دهند. دینی که احکامی ثابت و پیشرفته دارد و تمام افراد جهان را به اطاعت ما وامی دارد. البته در تبلیغاتمان روی مبانی تربیتی و جنبه های اسرارآمیز و اعجازانگیز این دین تأکید فراوان می ورزیم و درموقع لزوم، مقالاتی منتشر می کنیم و میان نحوه حکومت ربانی خود و حکومتهای گذشته مقایسه هایی به عمل می آوریم و اشتباهات حکومتهای غیریهودی را به گونه ای بسیار روشن، بازگو می کنیم و نیز حرکات ددمنشانه عده ای حکامِ ماجراجو که انسانها را شکنجه و انسانیت را لگدمال کرده اند، یادآور می شویم و نفرت آدمیان را برمی انگیزیم. به نحوی که مردم آسایش دوران بردگی را برآسایش دوران پس از بردگی ترجیح دهند. تحولات بىفایده حکومتهای غیریهودی که با وساطت ما انجام مىگیرد، اعتبار حکومتهایشان را تنزل مىدهد و مردم از اوضاع نابسامان حکومتهایشان آنچنان خسته مىشوند که راضی مىگردند هر نوع خفت و ذلتی را در دوران حکومت ما تحمل کنند و هرگز جرأت رهایی از زیر سلطه ما و تحمل رنجهایی چون رنجهای گذشته، به خود راه ندهند. - ما در عین حال اشتباهات تاریخی حکمروایان غیریهودی را که در اثر بىاطلاعی و فهم نادرست آنها از مسایل رخ داده است، مورد تأکید قرار مىدهیم و شکنجه هایی که انسانها از دست این گونه حکمروایان دیده اند یادآور مىشویم. روش و اصول کار ما بر این حقیقت مبتنی است که، آنچه ما عرضه و تفسیر مىکنیم عالی و خالی از عیب است ولی آنچه در گذشته وجود داشته باید مرده و متلاشی شده تلقی گردد. - فیلسوفان ما نارسایىهای عقاید و مذاهب را مورد بحث و بررسی قرار مىدهند. اما کسی نباید اعتقادات واقعی مذهب ما را مورد بررسی قرار دهد. زیرا هیچکس جز خودمان نباید از کار دینمان سردربیاورد. وانگهی، افراد قوم خودمان هم حق برملا کردن اسرار دین را نخواهند داشت. - دراثنای سده های معروف به سده های روشنایی و پیشرفت ما ادبیاتی پست، کثیف و تهوع آور رواج دادیم و تا مدتی پس از به قدرت رسیدنمان اجازه مىدهیم که این سبک ادبیات به حیات خود ادامه دهد. تا بتوانیم بدینوسیله در برابر برنامه های خودمان نوعی آرامش و رخوت در مردم ایجاد کنیم. به علاوه افرادی آگاه و کارآزموده به رهبری غیریهودیان منصوب مىکنیم و به ایراد سخنرانی و نشر مقالاتی ویژه مىپردازیم تا بدین وسیله بتوانیم روی ذهن غیریهودیها اثر گذاشته و آنان تنها آن دسته از معارف و معلوماتی را کسب کنند که دلخواه ما است و ما قبلاً آنها را تدارک دیده ایم. پروتکل شماره 13 - نیاز به قوت و غذای روزانه، غیریهودیان را مجبور مىکند که آرام و ساکت بنشینند و در صف خدمتگزاران متواضع ما درآیند. از میان همین افراد، عواملی را انتخاب مىکنیم و به مطبوعات مىفرستیم. این عوامل مسایلی را که به مصلحتمان نیست تا به صورت اسناد رسمی منتشر بشوند، مورد بحث و تبادل نظر قرار مىدهند. در عین حال ما در جریان اینگونه مباحثات قرار مىگیریم و مطالب بحث شده را آن طور که خود مىخواهیم، به وسیله مطبوعات به مردم عرضه مىکنیم. بدیهی است که وقتی موضوعی در بین مردم جا افتاد، کسی جرأت نمىکند که خواستار نفی و ابطال آن بشود. به علاوه درموقع لزوم فکر مردم را از موضوعاتی که به وسیله مطبوعات مطرح شدهاند، منحرف کرده و متوجه مسایل دیگری مىکنیم. اصولاً غیریهودیها افراد کوته فکری هستند که از فهم پیش پاافتاده ترین مسایل سیاسی عاجزند. وانگهی مسایل سیاسی، مسایلی هستندکه درک و فهم آنها جز برای آنهایی که خود طراح و خالق اینگونه مسایلند، برای دیگران دشوار مىباشد. - با توجه به آنچه که در بالاگفته شد، غرض ما از جلب افکار توده مردم، فقط تسهیل کار خود ما است و اگر به دنبال گرفتن تأیید مردم برای این یا آن مسأله هستیم، صرفاً حرف مىزنیم و عمل نمىکنیم. در نوشته هایمان به مردم اعلام مىکنیم که ما در پی خوشبختی و سعادت عموم هستیم. - برای منحرف کردن فکر و ذهن آنهایی که ممکن است در بحثهای سیاسی، برایمان مشکلاتی ایجاد کنند، مسایل جدیدی چون مسایل صنعت به پیش مىکشیم و عنوان مسایل سیاسی جدید روی آنها مىگذاریم و به مردم اجازه مىدهیم که اینگونه مسایل را مورد بحث و بررسی قرار دهند. البته توده های مردم تمایل دارندکه در زمینه مسایل سیاسی غیرفعال باشند. لذا برای آنکه امر به آنها مشتبه شود، و ندانند که درباره چه موضوعی بحث مىکنند، فکر آنها را به مسایلی چون تفریح، سرگرمی و رفتن به کلوپها و... جلب مىکنیم. و در همین اثناء، مطبوعات را وامىداریم که به مسایلی چون رقابتها و مسابقات هنری و ورزشی بپردازند. بدون شک پرداختن به اینگونه مسایل آنها را از مسایل بنیادی دور و منحرف مىکند. اندک اندک به ابراز نکردن عقیده خود عادت مىکنند و سرانجام، به تکرار همان چیزهایی مىپردازند که ما مىخواهیم و بدینسان به فکر آنان جهت مىدهیم و مىتوانیم به همکاریشان اعتماد کنیم. پیشرفت - نقشی را که آزادی خواهان، خیال پردازان و افراد رویایی و باید ایفا کنند، سرانجام تا آن زمانی که حکومت ما مورد قبول همگان واقع گردد، به اجرا درخواهد آمد. بدین معنی تا زمان شروع حکومتمان اینان به خوبی در خدمتمان خواهند بود و ما مىکوشیم که ذهن اینگونه افراد را به مسایل بیهوده و تئورىهای خیالی و به ظاهر مترقیانه مشغول کنیم. ما باید آنقدر غیریهودیان را به مسایلی چون پیشرفت، سرگرم کنیم تا سرانجام از فهم هر مسأله ای اظهار عجز کنند. کلمه «پیشرفت»، مانند یک عقیده سفسطه آمیز حقیقت را لوث مىکند و این موضوع را کسی جز ما قوم برگزیده خدا، نمىتواند درک کند. - هنگامی که بر اریکه شاهنشاهی جلوس کردیم، سخنسرایان و سخنگویانمان مسایل و مشکلات بزرگی که انسان را از انسانیتش دور کرده اند، موردبحث و بررسی قرار مىدهند تا اینگونه مشکلات تحت رهبری ما حل و فصل شوند. - این ما بودیم که مردم را گام به گام، طبق برنامه های سیاسیمان در طول قرنها هدایت کردیم. آیا کسی مىتواند در این مورد تردیدی به خود راه بدهد؟
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |